گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد سيزدهم
د - سلطان نامیده شدن معجزه



3 / 4 خاندان پیامبرعلیهم السلام
د سلطان نامیده شدن معجزه«اهل کتاب ، از تو می خواهند که کتابی را از آسمان [ یکباره ] بر آنان ، فرود آوری . البتّه از موسی ، بزرگ تر از این را خواستند و گفتند : «خدا را ، آشکارا به ما بنمای» . پس به سزای ظلمشان ، صاعقه آنان را فرو گرفت . سپس ، بعد از آن که دلایل آشکار برایشان آمد ، گوساله را [ به پرستش ]گرفتند ، و ما از آن هم در گذشتیم و به موسی ، برهانی (معجزه ای) روشن ، عطا کردیم» .

«و به یقین ، پیش از آنان ، قوم فرعون را آزمودیم ، و فرستاده ای بزرگوار ، برایشان آمد که [ به آنان گفت] : بندگان خدا را به من بسپارید ؛ زیرا من برای شما ، فرستاده ای امینم ؛ و بر خدا برتری مجویید که من برای شما ، حجّتی (معجزه ای) آشکار آورده ام» .

3 / 4خاندان پیامبر صلی الله علیه و آلهامام صادق علیه السلام :ما بر هر آن که در زیرِ آسمان و روی زمین است ، حجّتی رسا هستیم .

امام علی علیه السلام :خدایا ! ناگزیر ، برای تو در زمینت ، حجّت هایی لازم است ؛ حجّتی از پیِ حجّتی بر آفریدگانت ، که ایشان را به دین تو ، راه نمایی کنند و علم تو را به آنان بیاموزند تا پیروان اولیای تو ، پراکنده نشوند .

امام علی علیه السلام :شما از عهده حقوقی که خداوند برای خویش بر شما واجب کرده و وظایفی که برایتان مشخّص کرده است ، بیرون آیید من هم روز قیامت ، برای شما شهادت می دهم و از شما ، دفاع می کنم .

امام علی علیه السلام در نکوهش یاران نافرمانش :من کتاب [خدا] را به شما آموختم و برایتان ، دلیل آوردم ( / باب احتجاج و استدلال را به روی شما گشودم) و آنچه را نمی شناختید ، به شما شناساندم و آنچه را که از دهانتان بیرون می افکندید ، به مذاق شما گوارا ساختم . ای کاش که نابینا ، بینا می گشت یا که خفته ، بیدار می شد!

.


ص: 152

عنه علیه السلام :إنّی لَعَلی إقامَهِ حُجَجِ اللّهِ اُقاوِلُ ، وعَلی نُصرَهِ دینِهِ اُجاهِدُ واُقاتِلُ . (1)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی زِیارَهِ الإِمامِ عَلِیٍ علیه السلام المَعروفَهِ بِزِیارَهِ أمینِ اللّهِ :ألزَمَ أعداءَکَ الحُجَّهَ فی قَتلِهِم إیّاکَ ، مَعَ ما لَکَ مِنَ الحُجَجِ البالِغَهِ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ . (2)

الإمام الجواد عن الإمام الصادق عن أبیه الإمام الباقر علیهم السلام لِرَجُلٍ سَأَ لَهُ عَن مَسائِلَ :کَما أنَّ الأَمرَ لا بُدَّ مِن تَنزیلِهِ مِنَ السَّماءِ یَحکُمُ بِهِ أهلُ الأَرضِ ، کَذلِکَ لا بُدَّ مِن والٍ ، فَإِن قالوا : لا نَعرِفُ هذا ، فَقُل لَهُم : قولوا ما أحبَبتُم ، أبَی اللّهُ عَزَّ وجَلَّ بَعدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله أن یَترُکَ العِبادَ ولا حُجَّهَ عَلَیهِم . قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ثُمَّ وَقَفَ [ الرَّجُلُ ] فَقالَ : هاهُنا یَابنَ رَسولِ اللّهِ بابٌ غامِضٌ ، أرَأَیتَ إن قالوا : حُجَّهُ اللّهِ : القُرآنُ ؟ قالَ : إذَن أقولُ لَهُم : إنَّ القُرآنَ لَیسَ بِناطِقٍ یَأمُرُ ویَنهی ، ولکِنَّ لِلقُرآنِ أهلٌ یَأمُرونَ ویَنهَونَ . (3)

الإمام الباقر علیه السلام فی وَصفِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام :هؤُلاءِ أهلُ بَیتٍ أکرَمَهُمُ اللّهُ بِسِرِّهِ ، وشَرَّفَهُم بِکَرامَتِهِ ، وأَعَزَّهُم بِالهُدی ، وثَبَّتَهُم بِالوَحیِ ، وجَعَلَهُم أئِمَّهَ هُدیً ونوراً فِی الظُّلَمِ لِلنَّجاهِ ، وَاختَصَّهُم لِدینِهِ ، وفَضَّلَهُم بِعِلمِهِ ، وآتاهُم ما لَم یُؤتِ أحَداً مِنَ العالَمینَ ، وجَعَلَهُم عِماداً لِدینِهِ ، ومُستَودَعا لِمَکنونِ سِرِّهِ ، واُمَناءَ عَلی وَحیِهِ ، وشُهَداءَ عَلی بَرِیَّتِهِ ، وَاختارَهُمُ اللّهُ وحَباهُم ، وخَصَّهُم وَاصطَفاهُم ، وفَضَّلَهُم وَارتَضاهُم، وَانتَجَبَهُم وَانتَقاهُم ، وجَعَلَهُم لِلبِلادِ وَالعِبادِ عُمَّاراً ، وأَدِلّاءَ لِلاُمَّهِ عَلَی الصِّراطِ، فَهُم أئِمَّهُ الهُدی، وَالدُّعاهُ إلَی التَّقوی، وکَلِمَهُ اللّهِ العُلیا ، وحُجَّهُ اللّهِ العُظمی . (4)

.

1- .غرر الحکم : ج3 ص 43 ح 3777 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 169 ح 3557 .
2- .کامل الزیارات : ص 92 ح 93 عن علی بن مهدی بن صدقه الرقّی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 100 ص 264 ح 2 .
3- .الکافی : ج 1 ص 246 ح 1 عن الحسن بن العباس بن الحریش ، بحار الأنوار : ج 25 ص 77 ح 64 .
4- .الیقین لابن طاووس : ص 319 ، تفسیر فرات : ص 396 ح 527 کلاهما عن زیاد بن المنذر ، بحار الأنوار : ج 26 ص 251 ح 22 .

ص: 153

امام علی علیه السلام :هر آینه ، من برای اقامه حجّت های خدا ، گفتگو می کنم و برای یاری دادن دین خدا ، جهاد و جنگ می نمایم .

امام زین العابدین علیه السلام در زیارت امام علی علیه السلام ، معروف به «زیارت امین اللّه » :در کنار حجّت های رسایی که تو را بر همه آفریدگان اوست ، [خداوند] کشته شدنت به دست دشمنانت را نیز حجّتی [بر حقّانیت تو] علیه دشمنانت قرار داد .

امام جواد علیه السلام به نقل از امام صادق علیه السلام :پدرم باقر علیه السلام ، در پاسخ به مردی که از ایشان سؤالاتی پرسید ، فرمود : «همان گونه که فرمان [و قانون ]باید از آسمان فرو فرستاده شود که مردم زمین ، بر اساس آنْ حکم کنند ، وجود زمامداری [از جانب خداوند ]هم لازم است . اگر گفتند : ما آن زمامدار را نمی شناسیم ، به آنها بگو : هر چه دوست دارید ، بگویید ؛ امّا خداوند عز و جل نخواسته است که بعد از محمّد صلی الله علیه و آله ، بندگان را بدون حجّتی بر ایشان ، رها کند» . [آن مرد] ایستاد و گفت : ای فرزند پیامبر خدا ! در این جا ، موضوع پیچیده ای وجود دارد . بفرما که اگر گفتند : «حجّت خدا ، [فقط] قرآن است»[ ، چه بگویم]؟ [پدرم] فرمود : «آن گاه به ایشان می گویم : قرآن ، زبان ندارد که امر و نهی کند ؛ بلکه قرآن ، اهلی دارد که آنها ، امر و نهی می کنند» .

امام باقر علیه السلام در توصیف اهل بیت علیهم السلام :اینان ، خاندانی هستند که خداوند ، اسرار خویش را به آنان عطا فرموده و به کرامت خود ، مفتخرشان ساخته است و به هدایت ، ارجمندشان داشته و به وحی ، ثابتْ قدمشان نموده است . ایشان را پیشوایانِ هدایت و نوری در تاریکی ها ، برای نجات [بشر] قرار داده است و به دین خود ، ویژه شان گردانیده و به علم خود ، برتری شان داده و به آنها چیزی عطا کرده که به هیچ یک از مردمان نداده است . آنان را ستون دینش و سپردگاه راز نهانش و امین بر وحی اش و گواهانِ بر آفریدگانش قرار داده است . خداوند ، ایشان را انتخاب کرد و به آنان بخشید و از بندگان ویژه خود ، قرارشان داد . آنها را برگزید و برتری شان داد و پسندید . آنها را دستچین کرده ، جدا ساخت و آباد کنندگان شهرها گردانید و آنها را بندگان و راه نمایان امّت به راه راستْ قرار داد . پس ایشان ، پیشوایان هدایت و دعوتگران به پرهیزگاری و کلمه برتر خدا و بزرگ ترین حجّت خدا هستند .

.


ص: 154

الکافی عن منصور بن حازم :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : إنَّ اللّهَ أجَلُّ وأَکرَمُ مِن أن یُعرَفَ بِخَلقِهِ ، بَلِ الخَلقُ یُعرَفونَ بِاللّهِ ، قالَ : صَدَقتَ ، قُلتُ : إنَّ مَن عَرَفَ أنَّ لَهُ رَبّا ، فَیَنبَغی لَهُ أن یَعرِفَ أنَّ لِذلِکَ الرَّبِّ رِضا وسَخَطا ، وأَنَّهُ لا یُعرَفُ رِضاهُ وسَخَطُهُ إلّا بِوَحیٍ أو رَسولٍ ، فَمَن لَم یَأتِهِ الوَحیُ فَقَد یَنبَغی لَهُ أن یَطلُبَ الرُّسُلَ ، فَإِذا لَقِیَهُم عَرَفَ أنَّهُمُ الحُجَّهُ ، وأَنَّ لَهُمُ الطّاعَهَ المُفتَرَضَهَ . وقُلتُ لِلنّاسِ : تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ هُوَ الحُجَّهَ مِنَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ؟ قالوا : بَلی ، قُلتُ : فَحینَ مَضی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَن کانَ الحُجَّهَ عَلی خَلقِهِ ؟ فَقالوا : القُرآنُ . فَنَظَرتُ فِی القُرآنِ فَإِذا هُوَ یُخاصِمُ بِهِ المُرجِیُّ وَالقَدَرِیُّ وَالزِّندیقُ الَّذی لا یُؤمِنُ بِهِ ، حَتّی یَغلِبَ الرِّجالَ بِخُصومَتِهِ ، فَعَرَفتُ أنَّ القُرآنَ لا یَکونُ حُجَّهً إلّا بِقَیِّمٍ ، فَما قالَ فیهِ مِن شَیءٍ کانَ حَقّا ، فَقُلتُ لَهُم : مَن قَیِّمُ القُرآنِ ؟ فَقالوا : اِبنُ مَسعودٍ قَد کانَ یَعلَمُ وعُمَرُ یَعلَمُ ، وحُذَیفَهُ یَعلَمُ . قُلتُ : کُلَّهُ ؟ قالوا : لا! فَلَم أجِد أحَدا یُقالُ : إنَّهُ یَعرِفُ ذلِکَ کُلَّهُ إلّا عَلِیّا علیه السلام ، وإذا کانَ الشَّیءُ بَینَ القَومِ فَقالَ هذا : لا أدری ، وقالَ هذا : لا أدری ، وقالَ هذا : لا أدری ، وقال هذا : أنَا أدری ، فَأَشهَدُ أنَّ عَلِیّا علیه السلام کانَ قَیِّمَ القُرآنِ ، وکانَت طاعَتُهُ مُفتَرَضَهً ، وکانَ الحُجَّهَ عَلَی النّاسِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وأَنَّ ما قالَ فِی القُرآنِ فَهُوَ حَقٌّ . فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ . (1)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 168 ح 2 ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 129 ح 33509 .

ص: 155

الکافی به نقل از منصور بن حازِم :به امام صادق علیه السلام گفتم : خدا ، بزرگ تر و ارجمندتر از آن است که به واسطه مخلوقش شناخته شود ؛ بلکه مخلوق ، به خدا شناخته می شود . فرمود : «درست است» . گفتم : کسی که بداند پروردگاری دارد ، لازم است بداند که برای آن پروردگار ، خشنودی و ناخشنودی ای است و این خشنودی و ناخشنودی او ، دانسته نمی شود ، مگر از طریق وحی یا پیامبر ، و کسی که به خودِ او وحی نمی شود ، لازم است تا در جستجوی پیامبران بر آید ؛ و چون ایشان را یافت ، در می یابد که آنان ، حجّت هستند و اطاعتشان ، واجب است . من به مردم (مخالفان) گفتم : آیا شما می دانید [و معتقدید] که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، حجّت خدا بر خلقش بود؟ آنها گفتند : آری . گفتم : پس هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رفت ، چه کسی حجّت بر خلقش بود؟ گفتند : قرآن . من در قرآن نگریستم و دیدم که مُرجئی و قَدَری و [حتّی] زندیق که به آن ایمان ندارد ، برای چیره آمدن بر افراد در مجادله اش ، به قرآن استدلال می کند . پس دریافتم که قرآن ، حجّت نیست ، مگر با متولّی ، و آنچه آن متولّی در باره قرآن بگوید ، همان درست است . پس به آنها گفتم : متولّیِ قرآن کیست؟ گفتند : ابن مسعود ، قرآن را می دانست . عمر هم می دانست . حُذَیفه هم می دانست . گفتم : همه آن را [می دانستند]؟ گفتند : نه . پس من هیچ کس را نیافتم که گفته شود : «او ، همه قرآن را می داند» ، مگر علی علیه السلام . هر گاه مسئله ای میان مردم به وجود می آمد ، این (ابن مسعود) می گفت : «نمی دانم» و این (عمر) می گفت : «نمی دانم» و این (حُذَیفه) می گفت : «نمی دانم» . این (علی علیه السلام ) می فرمود : «می دانم» . پس گواهی می دهم که علی ، متولّی قرآن بود و اطاعت از او ، واجب است و بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، او حجّت بر مردم بود و هر چه او در باره قرآن گفته ، همان درست است . امام صادق علیه السلام فرمود : «رحمت خدا بر تو باد !» .

.


ص: 156

الإمام الصادق علیه السلام فی زِیارَهِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام :السَّلامُ عَلَیکَ یا وارِثَ الأَنبِیاءِ ، السَّلامُ عَلَیکَ یا وَصِیَّ الأَوصِیاءِ ، السَّلامُ عَلَیکَ وعَلی ذُرِّیَّتِکَ الَّذینَ حَباهُمُ اللّهُ بِالحُجَجِ البالِغَهِ ، وَالنّورِ وَالصِّراطِ المُستَقیمِ . (1)

عنه علیه السلام : کُنّا نُجوما یُستَضاءُ بِناولِلبَرِیَّهِ نَحنُ الیَومَ بُرهانُ (2)

الإمام الهادی علیه السلام فی زِیارَهِ الإِمامِ عَلِیٍّ علیه السلام یَومَ الغَدیرِ :مَولایَ أنتَ الحُجَّهُ البالِغَهُ ، وَالمَحَجَّهُ (3) الواضِحَهُ ، وَالنِّعمَهُ السّابِغَهُ ، وَالبُرهانُ المُنیرُ . (4)

عنه علیه السلام فی إحدَی الزِّیاراتِ الجامِعَهِ :کُلَّما غابَ مِنکُم حُجَّهٌ ، أو أفَلَ مِنکُم عَلَمٌ ، أطَلعَ اللّهُ لِخَلقِهِ مِن عَقِبِ الماضی خَلَفا ، إماما ونورا هادِیا ، وبُرهانا مُبینا نَیِّرا ، داعِیا عَن داعٍ ، وهادِیا بَعدَ هادٍ . (5)

عنه علیه السلام فِی الزِّیارَهِ الجامِعَهِ الکَبیرَهِ :السَّلامُ عَلَی الأَئِمَّهِ (6) الدُّعاهِ ، وَالقادَهِ الهُداهِ ، وَالسّادَهِ الوُلاهِ ، وَالذّادَهِ الحُماهِ ، وأَهلِ الذِّکرِ ، واُولِی الأَمرِ ، وبَقِیَّهِ اللّهِ وخِیَرَتِهِ وحِزبِهِ ، وعَیبَهِ (7) عِلمِهِ ، وحُجَّتِهِ وصِراطِهِ ، ونورِهِ وبُرهانِهِ ... أعَزَّکُم بِهُداهُ ، وخَصَّکُم بِبُرهانِهِ ، وَانتَجَبَکُم لِنورِهِ ... آیاتُ اللّهِ لَدَیکُم وعَزائِمُهُ فیکُم ، ونورُهُ وبُرهانُهُ عِندَکُم . (8)

.

1- .تهذیب الأحکام : ج 6 ص 59 ح 131 عن الحسین بن ثویر ، المزار للمفید : ص 108 ، المزار الکبیر : ص377 کلاهما من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 101 ص 210 ح 33 .
2- .المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 277 ، بحار الأنوار : ج 47 ص 26 ح 26 .
3- .المَحجَّه : جادَّه الطریق ( مجمع البحرین : ج 1 ص 364 « حجج » ) .
4- .المزار الکبیر : ص 275 ح 12 عن أبی القاسم بن روح وعثمان بن سعید العمری عن الإمام العسکری علیه السلام ، المزار للشهید الأوّل : ص 81 من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 100 ص 365 .
5- .البلد الأمین : ص 300 ، بحار الأنوار : ج 102 ص 152 .
6- .فی المصدر : « أئمّه الدعاه » ، والتصویب من المصادر الاُخری .
7- .العَیبَهُ : مستودع أفضل الثیاب، وعَیبَهُ العِلمِ علی الإستعاره(مجمع البحرین: ج2 ص1296 «عیب»).
8- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 273 ح1 ، المزار الکبیر : ص 525 کلاهما عن موسی بن عمران النخعی ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 96 ح 177 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 610 ح 3213 کلاهما عن موسی بن عبد اللّه النخعی وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 102 ص 128 ح 4 .

ص: 157

امام صادق علیه السلام در زیارت امام حسین علیه السلام :سلام بر تو ، ای وارث پیامبران ! سلام بر تو ، ای وصیّ اوصیا ! سلام بر تو و بر فرزندان تو که خداوند ، حجّت های رسا و نور و راه راست را به ایشان بخشید !

امام صادق علیه السلام :ما ستارگانی هستیم که از نور ما ، راه ، جُسته می شود و برای مردمان ، امروز ، ما برهانیم .

امام هادی علیه السلام در زیارت امام علی علیه السلام در روز غدیر :مولای من! تویی حجّت رسا و راه روشن و نعمت سرشار و برهان روشنگر .

امام هادی علیه السلام در یکی از زیارت های جامعه :هر زمان که حجّتی از شما در گذرد یا نشانه ای از شما اُفول کند ، خداوند برای خلق خود ، از نسل آن درگذشته ، جانشینی بر می آورد که پیشوا و نوری هدایتگر و برهانی روشن و نورانی باشد که یکی از پیِ دیگری [به راه حق] دعوت می کند و یکی بعد از دیگری ، [مردمان را ]هدایت می نماید .

امام هادی علیه السلام در «زیارت جامعه کبیره» :سلام بر پیشوایان دعوتگر ، و رهبران هدایتگر ، و سَروران حکومتگر ، و مدافعان حمایتگر [از دین خدا] ، و اهل ذکر ، و اولیای امر ، و یادگاران و برگزیدگان خدا و حزب او ، و صندوق دانش او ، و حجّت و راه او ، و نور و برهان او ... خداوند ، شما را به هدایتش ، گرامی داشت و برهانش را به شما اختصاص داد و برای نور خویش ، شما را برگزید ... . نشانه های خدا ، در نزد شماست ، و اراده و مشیّت های او [همراه] با شماست ، و نور و برهانش ، پیش شماست .

.


ص: 158

المزار الکبیر عن أبی جعفر محمّد بن عبد اللّه الحمیری فیما خَرَجَ إلَیهِ مِنَ النّاحِیَهِ المُقَدَّسَهِ فی زِیارَهِ صاحِبِ الأَمرِ علیه السلام :أنتُم حُجَجُهُ وبَراهینُهُ . (1)

المزار الکبیر عن محمّد بن الحسین البزوفری فی دُعاءِ النُّدبَهِ لِصاحِبِ الزَّمانِ علیه السلام :یَابنَ الآیاتِ البَیِّناتِ ، یَابنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ ، یَابنَ البَراهینِ الباهِراتِ ، یَابنَ الحُجَجِ البالِغاتِ . (2)

3 / 5الإِسلامُالإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی شَرَعَ الإِسلامَ فَسَهَّلَ شَرائِعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ، وأَعَزَّ أرکانَهُ عَلی مَن غالَبَهُ ، فَجَعَلَهُ أمنا لِمَن عَلِقَهُ ، وسِلما لِمَن دَخَلَهُ ، وبُرهانا لِمَن تَکَلَّمَ بِهِ ، وشاهِدا لِمَن خاصَمَ عَنهُ ، ونورا لِمَنِ استَضاءَ بِهِ . (3)

عنه علیه السلام فی فَضلِ الإِسلامِ :هُوَ عِندَ اللّهِ وَثیقُ الأَرکانِ ، رَفیعُ البُنیانِ ، مُنیرُ البُرهانِ ، مُضیءُ النّیرانِ ، عَزیزُ السُّلطانِ . (4)

.

1- .المزار الکبیر : ص 571 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 39 ح 23 .
2- .المزار الکبیر : ص580 ، الإقبال : ج1 ص510 من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج102 ص108 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 106 ، الکافی : ج 2 ص 49 ح 1 عن جابر عن الإمام الباقر علیه السلام وبأسانید مختلفه عن أصبغ بن نباته ، الأمالی للمفید : ص 275 ح 3 ، الأمالی للطوسی : ص 37 ح 40 کلاهما عن قبیصه بن جابر الأسدی ، الغارات : ج 1 ص 138 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 347 ح 17 .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 198 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 345 ح 16 .

ص: 159



3 / 5 اسلام
المزار الکبیر به نقل از ابو جعفر محمّد بن عبد اللّه حِمیَری ، در زیارت صاحب امر علیه السلام که از ناحیه مقدّسه برای او صادر شد :شما ، حجّت ها و برهان های خدا هستید .

المزار الکبیر به نقل از محمّد بن حسین بَزوفری ، در «دعای ندبه» برای صاحبْ زمان علیه السلام :ای پسر نشانه های روشن ! ای پسر دلایل آشکار ! ای پسر برهان های درخشان ! ای پسر حجّت های رسا !

3 / 5اسلامامام علی علیه السلام :سپاس ، خدایی را که شریعت اسلام را بر نهاد و آبشخورهای آن را برای کسی که بخواهد بِدان در آید ، آسان ساخت ، و ارکانش را در برابر کسی که بخواهد بر آن چیرگی یابد ، استوار گردانید ، و آن را برای کسی که بِدانْ چنگ زند ، وسیله ای امن قرار داد ، و برای کسی که به آن در آید ، [مایه] سلامت ، و برای کسی که با آن سخن گوید ، برهان ، و برای کسی که از آن دفاع کند ، گواه ، و برای کسی که بخواهد از آن پرتو گیرد ، روشنایی قرار داد .

امام علی علیه السلام در بیان فضیلت اسلام :آن در نزد خداوند ، پایه هایی استوار دارد و بنایی بلند ، و برهانی روشنگر ، و آتش هایی فروزان ، و قدرتی شکست ناپذیر است .

.


ص: 160

فاطمه علیهاالسلام فی دُعائِها عَقیبَ فَریضَهِ الظُّهرِ :اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ ، ... اللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ ، وأَعلِ کَعبَهُ ، وأَفلِج (1) حُجَّتَهُ ، وأَتمِم نورَهُ ، وثَقِّل میزانَهُ ، وعَظِّم بُرهانَهُ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی شَرَعَ الإِسلامَ (3) دینا ... وجَعَلَ فیهِ النّورَ وَالبُرهانَ ، وَالشِّفاءَ وَالبَیانَ . (4)

3 / 6العِلمُالإمام علیّ علیه السلام :العِلمُ کُلُّهُ حُجَّهٌ إلّا ما عُمِلَ بِهِ . (5)

عنه علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ ! إذا عَلِمتُم فَاعمَلوا بِما عَلِمتُم لَعَلَّکُم تَهتَدونَ ، إنَّ العالِمَ العامِلَ بِغَیرِهِ کَالجاهِلِ الحائِرِ الَّذی لا یَستَفیقُ عَن جَهلِهِ ، بَل قَد رَأَیتُ أنَّ الحُجَّهَ عَلَیهِ أعظَمُ ، وَالحَسرَهَ أدوَمُ عَلی هذَا العالِمِ المُنسَلِخِ مِن عِلمِهِ ، مِنها عَلی هذَا الجاهِلِ المُتَحَیِّرِ فی جَهلِهِ . (6)

.

1- .أفلج حُجَّتَهُ : أی أظهرها ( مجمع البحرین : ج 3 ص 1412 « فلج » ) .
2- .فلاح السائل : ص 314 ح 212 ، مصباح المتهجّد : ص 390 ح 512 عن الإمام الصادق علیه السلام ولیس فیه : « وأتمم نوره وثقّل میزانه » ، بحار الأنوار : ج86 ص68 ح4 .
3- .فی المصدر « للإسلام » وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 154 ح 23 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 157 ح 1 .
5- .التوحید : ص 371 ح 10 عن أبی أحمد الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 281 ح 25 عن داود بن سلیمان الغازی عن الإمام الرضا عن آبائه عنه علیهم السلام ، مشکاه الأنوار : ص 1800536 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 29 ح 9 .
6- .الکافی : ج 1 ص 45 ح 6 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 39 ح 69 .

ص: 161



3 / 6 علم
فاطمه علیهاالسلام در دعایش بعد از نماز ظهر :بار خدایا ! بر محمّد ، خاتم پیامبران ، درود فرست ... . بار خدایا ! او را روسپید گردان ، و مقامش را بلند دار ، و حجّتش را پیروز ساز ، و نورش را کامل و ترازویش را سنگین کن ، و برهانش را عظمت بخش .

امام رضا علیه السلام :سپاس ، خدای را که دین اسلام را بنا نهاد ... و در آن ، روشنایی و برهان ، و شفابخشی و بیانْ قرار داد .

3 / 6علمامام علی علیه السلام :علم ، همه اش حجّت است ، مگر آنچه که بدان عمل شود .

امام علی علیه السلام :ای مردم! چون دانا شوید ، به آنچه می دانید ، عمل کنید ، باشد که هدایت شوید . عالِمی که بر خلاف علمش عمل کند ، مانند نادانِ سرگردانی است که از [مستیِ] نادانی اش به هوش نیاید ؛ بلکه به نظر من ، حجّت بر او تمام تر است و افسوسِ چنین عالِمی که از علم خویش جدا گشته ، پایدارتر باشد تا افسوس آن نادانی که در نادانی خویش ، سرگردان است .

.


ص: 162

عنه علیه السلام :عِلمٌ بِلا عَمَلٍ ، حُجَّهٌ للّهِِ عَلَی العَبدِ . (1)

عنه علیه السلام :مَن لَم یَعمَل بِالعِلمِ ، کانَ حُجَّهً عَلَیهِ ووَبالاً . (2)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :یا عالِمُ ، قَد قامَ عَلَیکَ حُجَّهُ العِلمِ ، فَاستَیقِظ مِن رَقدَتِکَ . (3)

عنه علیه السلام أیضا :مَنِ ازدادَ عِلما ، فَلیَحذَر مِن تَوکیدِ الحُجَّهِ عَلَیهِ . (4)

3 / 7رُواهُ حَدیثِ أهلِ البَیتِ علیهم السّلامالغیبه للطوسی عن إسحاق بن یعقوب :سَأَلتُ مُحَمَّدَ بنَ عُثمانَ العَمرِیَ رحمه الله (5) أن یوصِلَ لی کِتابا قَد سَأَلتُ فیهِ مَسائِلَ أشکَلَت عَلَیَّ ، فَوَرَدَ التَّوقیعُ بِخَطِّ مَولانا صاحِبِ الدّارِ علیه السلام : ... أمَّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ ، فَارجِعوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا ؛ فَإِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم ، وأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیکُم . (6)

3 / 8الصُّلَحاءُالکافی عن إسماعیل الهاشمی :شَکَوتُ إلی أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام ما ألقی مِن أهلِ بَیتی مِنِ استِخفافِهِم بِالدّینِ . فَقالَ : یا إسماعیلُ ، لا تُنکِر ذلِکَ مِن أهلِ بَیتِکَ ، فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی جَعَلَ لِکُلِّ أهلِ بَیتٍ حُجَّهً یَحتَجُّ بِها عَلی أهلِ بَیتِهِ فِی القِیامَهِ ، فَیُقالُ لَهُم : ألَم تَرَوا فُلانا فیکُم ؟ ألَم تَرَوا هَدیَهُ فیکُم ؟ ألَم تَرَوا صَلاتَهُ فیکُم ؟ ألَم تَرَوا دینَهُ ؟ فَهَلَا اقتَدَیتُم بِهِ ؟ ! فَیَکونُ حُجَّهً عَلَیهِم فِی القِیامَهِ . (7)

.

1- .غرر الحکم : ج4 ص351 ح 6296 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 340 ح 5799 .
2- .غرر الحکم : ج5 ص 410 ح 8968 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 433 ح 7461 .
3- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 317 ح 646 .
4- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 320 ح 669 .
5- .أحد نوّاب القائم علیه السلام فی غیبته الصغری .
6- .الغیبه للطوسی : ص 291 ح 247 ، کمال الدین : ص 483 ح 4 ، الاحتجاج : ج 2 ص 542 ح 344 ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1113 ح 30 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 90 ح 13 .
7- .الکافی : ج 8 ص 83 ح 42 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 135 نحوه .

ص: 163



3 / 7 راویان حدیث اهل بیت علیهم السلام
3 / 8 نیکان
امام علی علیه السلام :علمِ بدون عمل ، حجّتی است برای خدا بر بنده .

امام علی علیه السلام :کسی که به علمْ عمل نکند ، آن علم ، حجّتی علیه او و [مایه] مشقّت است .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :ای عالِم ! حجّتِ علم ، بر تو اقامه شده است . پس ، از خواب خود ، بیدار شو .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :کسی که علمش بیشتر است ، باید از قوی تر بودن حجّت بر خود ، بر حذر باشد .

3 / 7راویان حدیث اهل بیت علیهم السّلامالغیبه ، طوسی به نقل از اسحاق بن یعقوب :از محمّد بن عثمان عَمْری (1) خواهش کردم تا نامه مرا که در آن ، مسائلی را که برایم مشکل شده بود ، پرسیده بودم ، به امام [مهدی] علیه السلام برساند . پس توقیعی (پاسخی) با دستْ خطّ مولایمان صاحب خانه علیه السلام رسید که [در آن آمده بود ] : « ... در مسائل جدیدی که پیش می آید ، به راویان حدیث ما مراجعه کنید ؛ زیرا آنان ، حجّت من بر شما هستند ، و من ، حجّت خدا بر شما هستم» .

3 / 8نیکانالکافی به نقل از اسماعیل هاشمی :از این که می دیدم خانواده ام به دین ، بی توجّهی می کنند ، به امام صادق علیه السلام شکایت بردم . ایشان فرمود : «ای اسماعیل ! این رفتار خانواده ات ، تو را ناراحت نکند ؛ (2) زیرا خداوند تبارک و تعالی برای هر خانواده ای ، حجّتی قرار داده است که با آن در روز قیامت ، بر خانواده او احتجاج می کند و به آنها گفته می شود : مگر فلانی را در میان خود ندیدید؟ آیا راه و روش او را در جمع خود ، مشاهده نکردید؟ آیا نماز خواندن او را در میان خود ندیدید؟ آیا دین او را ندیدید؟ پس چرا از او سرمشق نگرفتید؟! . بدین ترتیب ، آن شخص در قیامت ، علیه آنان ، حجّت است» .

.

1- .یکی از نایبان چهارگانه امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت صغرا .
2- .یعنی رفتار آنان ، به تو زیانی نمی رساند و در هر خانواده ای ، ممکن است که چنین کسانی پیدا شوند .

ص: 164

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الرَّجُلَ مِنکُم لَیَکونُ فِی المَحَلَّهِ فَیَحتَجُّ اللّهُ عَزَّ وجَلَّ یَومَ القِیامَهِ عَلی جیرانِهِ بِهِ فَیُقالُ لَهُم : ألَم یَکُن فُلانٌ بَینَکُم ؟ ألَم تَسمَعوا کَلامَهُ ؟ ألَم تَسمَعوا بُکاءَهُ فِی اللَّیلِ ؟ فَیَکونُ حُجَّهَ اللّهِ عَلَیهِم . (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :المُؤمِنُ وَحدَهُ حُجَّهٌ ، وَالمُؤمِنُ وَحدَهُ جَماعَهٌ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :دُخولُ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ تُرعَهٌ (3) ، ودُخولُ المُؤمِنِ عَلَی الکافِرِ حُجَّهٌ ، وَالمُؤمِنُ یَزهو نورُهُ لِأَهلِ السَّماءِ ! (4)

الإمام العسکری علیه السلام :المُؤمِنُ بَرَکَهٌ عَلَی المُؤمِنِ ، وحُجَّهٌ عَلَی الکافِرِ . (5)

3 / 9فُقَراءُ شیعَهِ أهلِ البیتِ علیهم السّلامالإمام علی علیه السلام :فُقَراءُ شیعَتِنا حُجَّهٌ عَلی أغنِیائِهِم . (6)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 84 ح 43 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 135 کلاهما عن معاویه بن عمّار ، بحار الأنوار : ج 7 ص 285 ح 2 .
2- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 376 ح 1096 ، الخصال : ص 584 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 3 ح 1 .
3- .فی المصدر : « بدعه » ، والتصویب من کنز العمّال . والترعَهُ : الروضه علی المکان المرتفع خاصّه ( النهایه : ج 1 ص 187 « ترع » ) .
4- .الفردوس : ج 2 ص 221 ح 3073 ، کنز العمّال : ج 1 ص 155 ح 773 کلاهما عن ابن عبّاس .
5- .تحف العقول : ص 489 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 374 ح 20 .
6- .أعلام الدین : ص 254 .

ص: 165



3 / 9 پیروان تهی دست اهل بیت علیهم السلام
امام صادق علیه السلام :فردی از شما در محلّه ای زندگی می کند و خداوند عز و جل در روز قیامت ، با او بر همسایگانش احتجاج می کند و به ایشان گفته می شود : «آیا فلانی ، در بین شما نبود؟ آیا سخنان او را نشنیدید؟ آیا صدای گریه های شبانه او به گوش شما نرسید؟» . بدین ترتیب ، او حجّت خدا بر آنان می شود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مؤمن ، به تنهایی حجّت است . مؤمن ، به تنهایی ، یک جماعت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وارد شدن مؤمن بر مؤمن [به منزله] بوستانی است ، و وارد شدن مؤمن بر کافر ، حجّت است . مؤمن ، نورش برای اهل آسمان می درخشد .

امام عسکری علیه السلام :مؤمن ، برای مؤمن [دیگر] ، برکت است و بر کافر ، حجّت .

3 / 9پیروان تهی دست اهل بیت علیهم السّلامامام علی علیه السلام :پیروان تهی دست ما ، حجّت بر توانگرانشان هستند .

.


ص: 166

3 / 10ما یَمنَعُ العِصیانَالکتاب« وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ » . (1)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ » :طَمِعَت فیهِ ، فَقامَت إلی صَنَمٍ مُکَلَّلٍ بِالدُّرِّ وَالیاقوتِ ، فی ناحِیَهِ البَیتِ ، فَسَتَرَتهُ بِثَوبٍ أبیَضَ بَینَها وبَینَهُ . فَقالَ : أیُّ شَیءٍ تَصنَعینَ ؟ ! فَقالَت : أستَحی أنَا مِن إلهی أن یَرانِیَ عَلی هذِهِ السَّوءَهِ . فَقالَ یوسُفُ علیه السلام : تَستَحیینَ مِن صَنَمٍ لا یَأکُلُ ولا یَشرَبُ ، ولا أستَحی أنَا مِن إلهِیَ الَّذی هُوَ قائِمٌ عَلی کُلِّ نَفسٍ بِما کَسَبَت ؟ ثُمَّ قالَ : لا تَنالینَها مِنّی أبَدا . وهُوَ البُرهانُ (2) . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : « لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ » :قامَتِ امرَأَهُ العَزیزِ إلَی الصَّنَمِ فَأَلقَت عَلَیهِ ثَوبا . فَقالَ لَها یوسُفُ : ما هذا ؟ قالَت : أستَحیی مِنَ الصَّنَمِ أن یَرانا . فَقالَ لَها یوسُفُ : أتَستَحیینَ مِمَّن لا یَسمَعُ ولا یُبصِرُ ، ولا یَفقَهُ ولا یَأکُلُ ولا یَشرَبُ ، ولا أستَحیی أنَا مِمَّن خَلَقَ الإِنسانَ وعَلَّمَهُ ! فَذلِکَ قَولُهُ تَعالی : « لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ » . (4)

.

1- .یوسف : 24 .
2- .أی البرهان الذی رآه ، وأخبر عنه سبحانه وتعالی بقوله: «لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ» .
3- .کنز العمال : ج 2 ص 440 ح 4442 نقلاً عن مسند علیّ علیه السلام .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 45 ح 162 ، صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 257 ح 186 نحوه وکلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 12 ص 266 ح 35 .

ص: 167



3 / 10 آنچه مانع نافرمانی می شود
3 / 10آنچه مانع نافرمانی می شودقرآن«و در حقیقت ، [ آن زن ، ] آهنگِ وی کرد و [ یوسف نیز ] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ، آهنگِ او می کرد . چنین [ کردیم ]تا بدی و زشتکاری را از او باز گردانیم ؛ چرا که او از بندگانِ با اخلاص ما بود» .

حدیثامام علی علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «و در حقیقت ، [ آن زن ، ] آهنگِ وی کرد» :یعنی هوسِ او (یوسف علیه السلام ) کرد . پس به سوی بتی آراسته به دُر و یاقوت که در گوشه اتاق بود ، رفت و آن را با پارچه ای سفید پوشاند . یوسف علیه السلام گفت : «چه می کنی؟!» . آن زن گفت : از خدایم خجالت می کشم که مرا با این وضع بد ببیند . یوسف علیه السلام گفت : «تو از بتی که نمی خورد و نمی آشامد ، شرم می کنی . من ، از خدای خود که بر کردار هر کس آگاه [و ناظر] است ، شرم نکنم؟» . سپس گفت : «هرگز به مراد خود از من ، نخواهی رسید» . این بود آن برهان [که یوسف علیه السلام دید] .

امام زین العابدین علیه السلام در باره سخن خداوند عز و جل : «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود» :همسر عزیز [مصر] به سوی بت رفت و پارچه ای بر آن افکند . یوسف علیه السلام به او گفت : «این ، چه کاری است؟» . زن گفت : از این که بت ، ما را ببیند ، شرم دارم . یوسف علیه السلام به او گفت : «آیا تو از چیزی که نه می شنود و نه می بیند و نه می فهمد و نه می خورد و نه می آشامد ، شرم می کنی و من ، از کسی که انسان را آفرید و به او علم آموخت ، شرم نکنم؟!» . این است معنای سخن خداوند متعال که : «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود» .

.


ص: 168

تفسیر العیّاشی عن بعض أصحابنا :قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : أیُّ شَیءٍ یَقولُ النّاسُ فی قَولِ اللّهِ جَلَّ وعَزَّ : « لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ » ؟ قُلتُ : یَقولونَ رَأی یَعقوبَ عاضّا عَلی إصبَعِهِ . فَقالَ : لا ، لَیسَ کَما یَقولونَ ، فَقُلتُ : فَأَیَّ شَیءٍ رَأی ؟ قالَ : لَمّا هَمَّت بِهِ وهَمَّ بِها ، قامَت إلی صَنَمٍ مَعَها فِی البَیتِ ، فَأَلقَت عَلَیهِ ثَوبا ، فَقالَ لَها یوسُفُ : ما صَنَعتِ ؟ قالَت : طَرَحتُ عَلَیهِ ثَوبا أستَحیی أن یَرانا ، قالَ : فَقالَ یوسُفُ : فَأَنتِ تَستَحینَ مِن صَنَمِکِ وهُوَ لا یَسمَعُ ولا یُبصِرُ ، ولا أستَحی أنَا مِن رَبّی ؟ ! (1)

الإمام الصادق علیه السلام :لَمّا هَمَّت بِهِ وهَمَّ بِها ، قامَت إلی صَنَمٍ فی بَیتِها ، فَأَلقَت عَلَیهِ المُلاءَهَ (2) لَها ، فَقالَ لَها یوسُفُ : ما تَعمَلینَ ؟ قالَت : اُلقی عَلی هذَا الصَّنَمِ ثَوبا لا یَرانا فَإِنّی أستَحیی مِنهُ . فَقالَ یوسُفُ : فَأَنتِ تَستَحیینَ مِن صَنَمٍ لا یَسمَعُ ولا یُبصِرُ ، ولا أستَحیی أنَا مِن رَبّی ؟ ! فَوَثَبَ وعَدا وعَدَت مِن خَلفِهِ ، وأَدرَکَهُمَا العَزیزُ عَلی هذِهِ الحالَهِ . (3)

عیون أخبار الرضا علیه السلام عن علیّ بن محمّد بن الجهم :حَضَرتُ مَجلِسَ المَأمونِ وعِندَهُ الرِّضا عَلِیُّ بنُ موسی علیهماالسلام ، فَقالَ لَهُ المَأمونُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، ألَیسَ مِن قَولِکَ : إنَّ الأَنبِیاءَ مَعصومونَ ؟ قالَ : بَلی ، قالَ : فَما مَعنی قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَ عَصَی ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَی » (4) . . . إلی أن قالَ : فَأَخبِرنی عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّءَا بُرْهَانَ رَبِّهِ » . فَقالَ الرِّضا علیه السلام : لَقَد هَمَّت بِهِ ، ولَولا أن رَأی بُرهانَ رَبِّهِ لَهَمَّ بِها کَما هَمَّت بِهِ ، لکِنَّهُ کانَ مَعصوما ، وَالمَعصومُ لا یَهُمُّ بِذَنبٍ ولا یَأتیهِ ، ولَقَد حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ الصّادِقِ علیه السلام أنَّهُ قالَ : هَمَّت بِأَن تَفعَلَ وهَمَّ بِأَن لا یَفعَلَ . فَقالَ المَأمونُ : للّهِِ دَرُّکَ (5) یا أبَا الحَسَنِ . (6)

.

1- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 174 ح 19 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 301 ح 97 .
2- .المَلاءُ : ثوب لیّن رقیق ( مجمع البحرین : ج 3 ص 1714 « ملأ » ) .
3- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 342 ، بحار الأنوار : ج 12 ص 225 ح 3 .
4- .طه : 121 .
5- .للّه ِ دَرُّهُ : دعاء له بالخیر ( مجمع البحرین : ج 1 ص 587 « درر » ) .
6- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 195 و 201 ح 1 ، الاحتجاج : ج 2 ص 423 و 432 ح 308 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 82 ح 8 .

ص: 169

تفسیر العیّاشی به نقل از یکی از راویان شیعه :امام باقر علیه السلام به من فرمود : «مردم ، در باره این سخن خداوند عز و جل : «اگر برهان پروردگارش را ندیده بود» ، چه می گویند؟» . گفتم : می گویند : [پدرش] یعقوب علیه السلام را دید که انگشتش را به دندان می گزد . فرمود : «نه . چنین نیست که می گویند» . گفتم : پس چه دید؟ فرمود : «چون [زن عزیز] آهنگِ یوسف علیه السلام کرد و یوسف ، آهنگ او ، آن زن به طرف بتی که با خود در خانه داشت ، رفت و پارچه ای روی آن انداخت . یوسف علیه السلام به او گفت : چه کردی؟ . گفت : پارچه ای روی آن انداختم . شرم دارم که ما را [این چنین] ببیند . یوسف علیه السلام گفت : تو از بت خویش که نه می بیند و نه می شنود ، شرم داری و من ، از پروردگارم شرم نکنم؟! » .

امام صادق علیه السلام :چون [زن عزیز] آهنگِ یوسف علیه السلام کرد و یوسف ، آهنگِ او ، به طرف بتی که در خانه اش بود ، رفت و ملافه ای روی آن انداخت . یوسف علیه السلام به او گفت : «چه کار می کنی؟» . گفت : پارچه ای روی این بت می اندازم تا ما را نبیند ؛ زیرا من از او شرم می کنم . یوسف علیه السلام گفت : «تو از یک بت که نه می شنود و نه می بیند ، شرم می کنی و من ، از پروردگارم شرم نکنم؟!» . پس برخاست و [به طرف درِ اتاق] دوید و زلیخا هم به دنبال او دوید . در این حال ، عزیز از راه رسید .

عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از علی بن محمّد بن جَهْم :در مجلس مأمون ، حاضر شدم و علی بن موسی الرضا علیه السلام نزد او بود . مأمون به ایشان گفت : ای پسر پیامبر خدا ! مگر نمی گویی که پیامبران ، معصوم اند؟ فرمود : «چرا» . مأمون گفت : پس این سخن خداوند عز و جل که : «آدم ، پروردگارش را نافرمانی کرد و بیراهه رفت» ، چه معنایی دارد ... ؟ تا آن که گفت : مرا از این سخن خداوند عز و جل خبر ده که : «و در حقیقت ، [ آن زن ، ] آهنگِ وی کرد و [ یوسف نیز ] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ، آهنگِ او می کرد» . امام رضا علیه السلام فرمود : «آن زن آهنگِ یوسف علیه السلام کرد و یوسف علیه السلام هم اگر برهان پروردگارش را ندیده بود ، همانند آن زن ، آهنگِ او می کرد ؛ امّا او معصوم بود و معصوم ، نه آهنگِ گناهی را می کند و نه مرتکب آن می شود . پدرم ، از پدرش صادق علیه السلام برایم حدیث کرد که فرمود : آن زن ، تصمیم گرفت که انجام دهد و یوسف علیه السلام تصمیم گرفت که انجام ندهد » . مأمون گفت : خدایت خیر دهد ، ای ابو الحسن !

.


ص: 170

3 / 11الشُّهودُ فِی القَضاءِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّما أقضی بَینَکُم بِالبَیِّناتِ وَالأَیمانِ ، وبَعضُکُم ألحَنُ بِحُجَّتِهِ (1) مِن بَعضٍ ، فَأَیُّما رَجُلٍ قَطَعتُ لَهُ مِن مالِ أخیهِ شَیئا فَإِنَّما قَطَعتُ لَهُ بِهِ قِطعَهً مِنَ النّارِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :مَن ذَهَبَ حَقُّهُ عَلی غَیرِ بَیِّنَهٍ لَم یُؤجَر . (3)

عنه علیه السلام :أربَعَهٌ لا تُستَجابُ لَهُم دَعوَهٌ : ... ورَجُلٌ کانَ لَهُ مالٌ فَأَدانَهُ بِغَیرِ بَیِّنَهٍ ، فَیُقالُ لَهُ : ألَم آمُرکَ بِالشَّهادَهِ . (4)

.

1- .ألحَنُ بِحُجَّتِهِ : أی أفطَنُ لَها وأحسَنُ تَصَرُّفا ( لسان العرب : ج 13 ص 382 « لحن » ) .
2- .الکافی : ج 7 ص 414 ح 1 عن سعد بن هشام بن الحکم عن الإمام الصادق علیه السلام ، تهذیب الأحکام : ج 6 ص 229 ح 552 عن سعد وهشام بن الحکم عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، دعائم الإسلام : ج 2 ص 518 ح 1857 بزیاده « یعلم أنّه لیس له » بعد « شیئا » ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 169 ح 33640 .
3- .الکافی : ج 5 ص 298 ح 3 عن عبد اللّه بن سنان ، وسائل الشیعه : ج 13 ص 93 ح 23798 .
4- .الکافی : ج 2 ص 511 ح 2 عن جعفر بن إبراهیم وج 5 ص 298 ح 1 ، تهذیب الأحکام : ج 7 ص 232 ح1014 کلاهما عن عمران بن أبی عاصم وفیهما « یقول اللّه عزّ وجل » بدل « فیقال له » ، مجمع البیان : ج 7 ص280 ، الدعوات : ص33 ح75 ، بحار الأنوار : ج71 ص344 ح1 .

ص: 171



3 / 11 گواه در داوری
3 / 11گواه در داوریپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جز این نیست که من ، میان شما بر اساس گواهان و سوگندها ، داوری می کنم ، و بعضی از شما در استدلالش ، قوی تر از دیگری است . بنا بر این ، هر مردی که من [با توجّه به گواه و سوگند] چیزی از مال برادرش را به نفع او حکم کنم [و او بداند که حقّش نیست و بگیرد] ، در حقیقت ، تکّه ای آتش در اختیار او گذارده ام .

امام صادق علیه السلام :هر کس دلیل آشکاری (گواهی) بر نگیرد و [در نتیجه] حقّش از بین برود ، [نزد خدا هم ]مأجور نیست .

امام صادق علیه السلام :چهار نفرند که دعایشان ، مستجاب نمی شود : ... و مردی که مالی داشته باشد و آن را قرض دهد و مدرک و گواهی نگیرد ؛ زیرا به او گفته می شود : «آیا تو را به گرفتن گواه ، فرمان ندادم؟» .

.


ص: 172

3 / 12النَّوادِرُالإمام علی علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ :فَیا لَها حَسرَهً عَلی کُلِّ ذی غَفلَهٍ ، أن یَکونَ عُمُرُهُ عَلَیهِ حُجَّهً ، أو تُؤَدِّیَهُ أیّامُهُ إلی شِقوَهٍ . (1)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی المُناجاهِ الإِنجیلِیَّهِ :سَیِّدی أسأَ لُکَ مَسأَلَهَ مِسکینٍ ضارِعٍ (2) ، مُستَکینٍ خاضِعٍ ، أن تَجعَلَنی مِنَ الموقِنینَ خَبَرا وفَهما ، وَالمُحیطینَ مَعرِفَهً وعِلما ، إنَّکَ لَم تُنزِل کُتُبَکَ إلّا بِالحَقِّ ، ولَم تُرسِل رُسُلَکَ إلّا بِالصِّدقِ ، ولَم تَترُک عِبادَکَ هَمَلاً ولا سُدیً ، ولَم تَدَعهُم بِغَیرِ بَیانٍ ولا هُدیً ، ولَم تَرضَ مِنهُم بِالجَهالَهِ وَالإِضاعَهِ ، بَل خَلَقتَهُم لِیَعبُدوکَ ، ورَزَقتَهُم لِیَحمَدوکَ ، ودَلَلتَهُم عَلی وَحدانِیَّتِکَ لِیُوَحِّدوکَ ، ولَم تُکَلِّفهُم مِنَ الأَمرِ ما لا یُطیقونَ ، ولَم تُخاطِبهُم بِما یَجهَلونَ ، بَل هُم بِمَنهَجِکَ عالِمونَ ، وبِحُجَّتِکَ مَخصوصونَ ، أمرُکَ فیهِم نافِذٌ ، وقَهرُکَ بِنَواصیهِم آخِذٌ ، تَجتَبی مَن تَشاءُ فَتُدنیهِ ، وتَهدی مَن أنابَ إلَیکَ مِن مَعاصیکَ فَتُنجیهِ ، تَفَضُّلاً مِنکَ بِجَسیمِ نِعمَتِکَ ، عَلی مَن أدخَلتَهُ فی سَعَهِ رَحمَتِکَ ، یا أکرَمَ الأَکرَمینَ ، وأَرأَفَ الرّاحِمینَ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ لَم یُنعِم عَلی عَبدٍ نِعمَهً إلّا وقَد ألزَمَهُ فیهَا الحُجَّهَ مِنَ اللّهِ ؛ فَمَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ فَجَعَلَهُ قَوِیّا فَحُجَّتُهُ عَلَیهِ القِیامُ بِما کَلَّفَهُ ، وَاحتِمالُ مَن هُوَ دونَهُ مِمَّن هُوَ أضعَفُ مِنهُ ؛ ومَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ فَجَعَلَهُ مُوَسَّعا عَلَیهِ فَحُجَّتُهُ عَلَیهِ مالُهُ ، ثُمَّ تَعاهُدُهُ الفُقَراءَ بَعدُ بِنَوافِلِهِ ؛ ومَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ فَجَعَلَهُ شَریفا فی بَیتِهِ ، جَمیلاً فی صورَتِهِ ، فَحُجَّتُهُ عَلَیهِ أن یَحمَدَ اللّهَ تَعالی عَلی ذلِکَ ، وأَن لا یَتَطاوَلَ عَلی غَیرِهِ ، فَیَمنَعَ حُقوقَ الضُّعَفاءِ لِحالِ شَرَفِهِ وجَمالِهِ . (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 299 ح 6 ، نهج البلاغه : الخطبه 64 ، بحار الأنوار : ج 42 ص 207 ح 11 .
2- .تَضرّعَ : خَضَعَ وَذَلَّ ( مجمع البحرین : ج 2 ص 1077 « ضرع » ) .
3- .بحار الأنوار : ج 94 ص 170 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .
4- .الکافی : ج 1 ص 163 ح 6 ، التوحید : ص 414 ح 12 .

ص: 173



3 / 12 و این چند چیز
3 / 12و این چند چیزامام علی علیه السلام در سفارش ایشان :دریغا بر هر غافلی که عمرش بر او حجّت باشد ، یا دوران زندگانی اش ، او را به سوی بدبختی بکشانَد !

امام زین العابدین علیه السلام در «مناجات انجیلیه» :سَرور من! از تو درخواست می کنم ، چونان درخواست کردن بینوای خوار و مستمندِ خاکسار ، که مرا از کسانی قرار دهی که به یقین ، خبر دارند و می فهمند و شناخت و دانشی فراگیر دارند ، به این که تو کتاب هایت را جز به حق ، نازل نکردی و پیامبرانت را جز با راستی نفرستادی و بندگانت را بیهوده و بی هدف ، رها ننمودی و بدون بیان و راه نمایی کردن نگذاشتی و از آنان ، نادانی و فروگذاری را نپسندیدی ؛ بلکه ایشان را آفریدی تا تو را عبادت کنند و روزی شان دادی تا تو را سپاس گویند و بر یگانگی ات ، راه نمایی شان کردی تا تو را به یگانگی بپرستند و بیش از توانشان بر آنها تکلیف نکردی ، و با آنان به آنچه نمی دانند ، سخن نگفتی ؛ بلکه بندگانت با راه تو آشنایند ، و حجّتت بر آنان ، تمام است . فرمان تو در میانشان ، روان است و زمام آنان، در دست توست. هر که را خواهی ، بر می گزینی و به خودت نزدیکش می سازی . آن را که از نافرمانی هایش به سوی تو باز گردد ، راه نمایی می کنی و نجاتش می دهی ، و این همه ، از فضل و نعمتِ عظیم تو بر کسی است که او را به گستره رحمتت ، در آورده ای ، ای کریم ترینِ کریمان و ای رئوف ترینِ مهربانان !

امام صادق علیه السلام :خدا به هیچ بنده ای ، نعمتی ارزانی نداشت ، مگر این که در آن نعمت ، حجّتی از خود بر او قرار دهد . کسی که خداوند بر او منّت گذاشته و نیرومندش گردانیده است ، حجّتش بر او این است که آنچه را به وی تکلیف کرده است ، به جا آورد و به زیردستانش که از او ناتوان ترند ، یاری رسانَد . کسی که خدا بر او منّت نهاده و بی نیازش ساخته است ، حجّت خدا بر او ، دارایی [و حقوق مالی] اوست که به تهی دستان و نیازمندان ، با اضافیِ آن مال ، رسیدگی کند . کسی که خدا به او لطف کرده و در میان خاندانش ، او را بزرگ و محترم و خوش چهره قرار داده ، حجّت خدا بر او این است که خداوند متعال را بر آن نعمت ، سپاس گوید و به [مال] دیگران ، دست اندازی نکند و به واسطه مقام و خوش نامی اش ، ناتوانان را از حقوقشان محروم نگردانَد .

.


ص: 174

الأمالی للطوسی عن داود بن سرحان :کُنّا عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام إذ دَخَلَ عَلَیهِ سَدیرٌ الصَّیرَفِیُّ فَسَلَّمَ وجَلَسَ ، فَقالَ لَهُ : یا سَدیرُ ، ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ إلّا عَظُمَتِ الحُجَّهُ للّهِِ تَعالی عَلَیهِ ، فَإِن قَدَرتُم أن تَدفَعوها عَن أنفُسِکُم فَافعَلوا . فَقالَ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ بِماذا ؟ قالَ : بِقَضاءِ حَوائِجِ إخوانِکُم مِن أموالِکُم . (1)

الإمام علی علیه السلام :إنَّمَا النّاسُ رَجُلانِ : مُتَّبِعٌ شِرعَهً ، ومُبتَدِعٌ بِدعَهً ؛ لَیسَ مَعَهُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ بُرهانُ سُنَّهٍ ، ولا ضِیاءُ حُجَّهٍ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام :مُحِبّوکَ ... یَدینونَ للّهِِ بِما أمَرَهُم بِهِ فی کِتابِهِ ، وجاءَهُم بِهِ البُرهانُ مِن سُنَّهِ نَبِیِّهِ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاهُ بُرهانٌ ، وَالصَّومُ جُنَّهٌ حَصینَهٌ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله فی فَضلِ الحِفاظِ عَلَی الصَّلاهِ وذَمِّ تَضییعِها :مَن حافَظَ عَلَیها کانَت لَهُ نورا وبُرهانا ونَجاهً یَومَ القِیامَهِ ، ومَن لَم یُحافِظ عَلَیها لَم یَکُن لَهُ نورٌ ولا بُرهانٌ ولا نَجاهٌ ، وکانَ یَومَ القِیامَهِ مَعَ قارونَ وفِرعَونَ وهامانَ واُبَیِّ بنِ خَلَفٍ . (5)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 302 ح 600 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 302 ح 39 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 176 ، أعلام الدین : ص 107 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 312 ح 76 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 261 ح 21 عن علی بن مهدی الرقی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 68 ص 150 ح 3 .
4- .سنن الترمذی : ج 2 ص 513 ح 614 ، المعجم الکبیر : ج 19 ص 106 ح 212 کلاهما عن کعب بن عجره ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 451 ح 22972 عن عبدالرحمن الأشعری ، المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 141 ح 7162 عن عبدالرحمن بن سمره وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 71 ح 14892 .
5- .مسند ابن حنبل : ج 2 ص 574 ح 6587 ، سنن الدارمی : ج 2 ص 757 ح 2621 ، صحیح ابن حبّان : ج 4 ص 329 ح 1467 ، المنتخب من مسند عبد بن حمید : ص 139 ح 353 ، مسند الشامیّین : ج 1 ص 152 ح 245 کلّها عن عبد اللّه بن عمرو ، کنز العمّال : ج 7 ص 277 ح 18862 .

ص: 175

الأمالی ، طوسی به نقل از داوود بن سَرحان :در محضر امام صادق علیه السلام بودیم که سَدیر صیرفی وارد شد و سلام کرد و نشست . امام علیه السلام به او فرمود : «ای سَدیر ! هرگز دارایی مردی فراوان نشد ، مگر آن که حجّت خدای متعال بر او ، بزرگ تر شد . پس اگر توانستید این حجّت را از خود بردارید ، چنین کنید» . سَدیر گفت : ای پسر پیامبر خدا ! از چه طریق؟ فرمود : «با بر آوردن نیازهای برادران خود از دارایی هایتان» .

امام علی علیه السلام :مردم ، دو دسته اند : پیرو شریعت ، و گذارنده بدعت که با خود ، نه سنّتی [و راه و قاعده ای ]واضح از جانب خدا دارد ، و نه حجّتی روشن .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام :دوستداران تو ... از آنچه خداوند در کتابش به آنان فرمان داده است ، و از سنّت پیامبرِ او که آن را برهانی برای ایشان قرار داده است ، پیروی می کنند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، برهان است ، و روزه ، حِفاظی استوار .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در فضیلت مواظبت بر نماز و نکوهشِ کوتاهی کردن در آن :کسی که بر نمازها ، مواظبت نماید ، در روز قیامت ، نمازْ برایش نور و برهان و [مایه ]نجات باشد ، و کسی که بر آنها مواظبت نکند ، او را نه نوری باشد ، نه برهانی و نه نجاتی ، و روز قیامت ، با قارون و فرعون و هامان و اُبَیّ بن خَلَف باشد .

.


ص: 176

مشکاه الأنوار :قالَ اللّهُ تَعالی لِموسی : هَل عَمِلتَ لی عَمَلاً قَطُّ ؟ قالَ : إلهی صَلَّیتُ لَکَ ، وصُمتُ وتَصَدَّقتُ وذَکَرتُکَ کَثیرا ! قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی لَهُ : أمَّا الصَّلاهُ فَلَکَ بُرهانٌ ، وَالصَّومُ جُنَّهٌ ، وَالصَّدَقَهُ ظِلٌّ ، وَالزَّکاهُ نورٌ وذِکرُکَ لی قُصورٌ ، فَأَیَّ عَمَلٍ عَمِلتَ لی ؟ ! (1)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الصَّلاهُ نورٌ ، وَالصَّدَقَهُ بُرهانٌ ، وَالصَّبرُ ضِیاءٌ ، وَالقُرآنُ حُجَّهٌ لَکَ أو عَلَیکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :الصَّلاهُ نورٌ ، وَالزَّکاهُ بُرهانٌ . (3)

.

1- .مشکاه الأنوار : ص 222 ح 617 ، الدعوات : ص 28 ح 50 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 252 ح 33 .
2- .صحیح مسلم : ج 1 ص 203 ح 1 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 536 ح 3517 ، سنن الدارمی : ج 1 ص 176 ح 658 وفیه « والوضوء » بدل « والصبر » ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 448 ح 22965 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 3423284 کلّها عن أبی مالک الأشعری ، کنز العمّال : ج 9 ص 276 ح 25998 .
3- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 102 ح 280 ، سنن النسائی : ج 5 ص 5 ، صحیح ابن حبّان : ج 3 ص 124 ح 844 ، مسند الشامیّین : ج 4 ص 116 ح 2874 کلّها عن أبی مالک الأشعری ، کنز العمّال : ج 1 ص 472 ح 2050 .

ص: 177

مشکاه الأنوار :خدای متعال به موسی علیه السلام فرمود : «آیا هرگز عملی را برای من انجام داده ای؟» . موسی علیه السلام گفت : معبودا ! من برای تو نماز گزاردم و روزه گرفتم و صدقه دادم ، و فراوانْ یادت کرده ام . خدای تبارک و تعالی به او فرمود : «امّا نماز ، برهانی است برای خودت ، و روزه ، حِفاظی [در برابر آتش دوزخ] ، و صدقه ، سایه ای [در برابر آفتاب سوزان قیامت] ، و زکات ، نوری ، و یاد کردنت از من ، کاخ هایی است [برای خودت] . پس ، چه عملی را برای من ، انجام داده ای؟» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، نور است ، و صدقه ، برهان است و شکیبایی ، روشنایی است و قرآن ، حجّت است ، به سود یا به زیان تو .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :نماز ، نور است و زکات ، برهان .

.


ص: 178

الفصل الرابع : صفه براهین اللّه4 / 1التَّبیینُ وَالوُضوحُالکتاب« إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَهِ الدُّنْیَا وَهُم بِالْعُدْوَهِ الْقُصْوَی وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتُّمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَکِن لِّیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولًا لِّیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَن بَیِّنَهٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَن بَیِّنَهٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ » . (1)

« وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ » . (2)

الحدیثالإمام الصادق علیه السلام فی قَولِ اللّهِ عز و جل : « وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمَا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّی یُبَیِّنَ لَهُم مَّا یَتَّقُونَ » :حَتّی یُعَرِّفَهُم ما یُرضیهِ وما یُسخِطُهُ . (3)

.

1- .الأنفال : 42 .
2- .التوبه : 115 .
3- .الکافی : ج 1 ص 163 ح 3 ، التوحید : ص 411 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 430 ح 993 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 301 ح 7 .

ص: 179



فصل چهارم : ویژگی برهان های خدا

4 / 1 روشنگری و وضوح
فصل چهارم : ویژگی برهان های خدا4 / 1روشنگری و وضوحقرآن«آن گاه که شما بر دامنه نزدیک تر[ِ کوه ] بودید و آنان ، در دامنه دورتر[ِ کوه ] و کاروان [تجاری قریش] ، در قسمت پایین تر از شما بودند [که توانستند بگریزند] ، و اگر با یکدیگر ، وعده گذارده بودید ، قطعاً در وعده گاه خود ، اختلاف می کردید ؛ ولی [ چنین شد ] تا خداوند ، کاری را که انجام شدنی بود ، به انجام رساند [ و ] تا کسی که هلاک [و گم راه ]می شود ، از روی دلیل و برهان ، هلاک گردد ، و کسی که زنده می شود [و هدایت می یابد] ، از روی حجّت و برهان ، زنده بماند ؛ و خداست که در حقیقت ، شنوای داناست» .

«و خدا بر آن نیست که گروهی را ، پس از آن که هدایتشان نمود ، بی راه بگذارد ، مگر آن که چیزی را که باید از آن پروا کنند ، برایشان بیان کرده باشد . همانا . خدا ، به هر چیزی داناست» .

حدیثامام صادق علیه السلام در باره این سخن خدای عز و جل : «و خدا بر آن نیست که گروهی را ، پس از آن که هدایتشان نمود ، بی راه بگذارد ، مگر آن که چیزی را که باید از آن پروا کنند ، برایشان بیان کرده باشد» :[یعنی] آنچه را که موجب خشنودی و ناخشنودی اوست ، به ایشان بشناسانَد .

.


ص: 180

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یَابنَ آدَمَ ... بِسوءِ ظَنِّکَ بی قَنَطتَ (1) مِن رَحمَتی ، فَلِیَ الحَمدُ وَالحُجَّهُ عَلَیکَ بِالبَیانِ ، ولِیَ السَّبیلُ عَلَیکَ بِالعِصیانِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله فی دُعاءِ الجَوشَنِ الکَبیرِ :اللّهُمَّ إنّی أسأَ لُکَ بِاسمِکَ ... یا ذَا القُدسِ وَالسُّبحانِ ، یا ذَا الحِکمَهِ وَالبَیانِ ، یا ذَا الرَّحمَهِ وَالرِّضوانِ ، یا ذَا الحُجَّهِ وَالبُرهانِ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی لا یَموتُ ولا تَنقَضی عَجائِبُهُ ... الَّذی خَلَقَ خَلقَهُ لِعِبادَتِهِ ، وأَقدَرَهُم عَلی طاعَتِهِ بِما جَعَلَ فیهِم ، وقَطَعَ عُذرَهُم بِالحُجَجِ ، فَعَن بَیِّنَهٍ هَلَکَ مَن هَلَکَ ، وبِمَنِّهِ نَجا مَن نَجا ، وللّهِِ الفَضلُ مُبدِئا ومُعیدا . (4)

عنه علیه السلام :مُعتَصَمُ السُّعَداءِ بِالإِیمانِ ، وخِذلانُ الأَشقِیاءِ بِالعِصیانِ ، مِن بَعدِ إیجابِ الحُجَّهِ عَلَیهِم بِالبَیانِ ، إذا وَضَحَ لَهُم مَنارُ الحَقِّ وسَبیلُ الهُدی . (5)

عنه علیه السلام :إنَّ اللّهَ قَد أعذَرَ إلَیکُم بِالجَلِیَّهِ ، وَاتَّخَذَ عَلَیکُمُ الحُجَّهَ ، وبَیَّنَ لَکُم مَحابَّهُ مِنَ الأَعمالِ ، ومَکارِهَهُ مِنها ، لِتَتَّبِعوا هذِهِ وتَجتَنِبوا هذِهِ . (6)

عنه علیه السلام :أوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ الَّذی أعذَرَ بِما أنذَرَ ، وَاحتَجَّ بِما نَهَجَ ، وحَذَّرَکُم عَدُوّا نَفَذَ فِی الصُّدورِ خَفِیّا . (7)

عنه علیه السلام :فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ ... ألقی إلَیکُم المَعذِرَهَ ، وَاتَّخَذَ عَلَیکُمُ الحُجَّهَ ، وقَدَّمَ إلَیکُم بِالوَعیدِ ، وأَنذَرَکُم بَینَ یَدَی عَذابٍ شَدیدٍ ، فَاستَدرِکوا بَقِیَّهَ أیّامِکُم . (8)

.

1- .القُنوطُ : الیأس من الخیر ( مفردات ألفاظ القرآن : ص 685 « قنط » ) .
2- .التوحید : ص 340 ح 10 عن عبد اللّه بن عمر ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 210 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 49 ح 79 .
3- .البلد الأمین : ص 403 ، بحار الأنوار : ج 94 ص 386 .
4- .الکافی : ج 1 ص 141 ح 7 عن الحارث الأعور ، بحار الأنوار : ج 4 ص 265 ح 14 نقلاً عن التوحید .
5- .دستور معالم الحکم : ص 94 ، کنز العمّال : ج 16 ص 188 ح 44216 .
6- .نهج البلاغه : الخطبه 176 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 180 ح 1 .
7- .نهج البلاغه : الخطبه 83 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 507 ح 9295 وفیه : « اتّقوا اللّه » بدل « اُوصیکم بتقوی اللّه » .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 86 .

ص: 181

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند تبارک و تعالی فرمود : «ای پسر آدم ! ... تو با بدگمانی ات به من ، از رحمتم نومید گشتی . پس مرا سپاس که با روشنگری ، مرا بر تو حجّت است ، و در برابر نافرمانی ات ، مرا بر تو راه [مؤاخذه و مجازات ]باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دعای «جوشن کبیر» :بار خدایا ! من به نام تو ، از تو درخواست می کنم ... ای خداوندگار تقدّس و پاکی ! ای خداوندگار حکمت و روشنگری ! ای خداوندگار مهر و خشنودی ! ای خداوندگار حجّت و برهان !

امام علی علیه السلام :سپاس ، خدای را که نمی میرد و شگفتی هایش پایان نمی گیرد ؛ ... خدایی که آفریدگانش را برای پرستشش آفرید و با آنچه در ایشان قرار داد ، بر طاعت خویش ، توانایشان ساخت و با حجّت ها ، راه بهانه را بر آنان بست . پس هر که هلاک [و دوزخی] شود ، با وجود دلایل و براهین آشکار ، هلاک گشته است و آن که نجات یابد ، به لطف او نجات یافته است و خدا را از آغاز تا پایان ، همه ، لطف و فضل است .

امام علی علیه السلام :نگهداشتِ نیک بختان ، مرهون ایمان است و محروم ماندن شوربختان از یاری خداوند ، بر اثر نافرمانی خودِ ایشان است ، پس از آن که با روشنگری ، حجّت بر آنان تمام شد ؛ زیرا چراغْ خانه حق و راه راست ، برایشان روشن گشته است .

امام علی علیه السلام :همانا خداوند ، آشکارا به شما هشدار داده و حجّت را بر شما تمام کرده و کارهایی را که برای او خوشایند و ناخوشایند است ، برایتان بیان کرده است تا به آن دسته [از کارها] عمل کنید و از این دسته ، دوری نمایید .

امام علی علیه السلام :شما را به پروا کردن از آن خدایی سفارش می کنم که با هشدارهایش جای عذری باقی نگذاشته و با نشان دادن راه ، حجّت را تمام کرده است و از دشمنی که پنهانی در سینه ها رخنه می کند ، بر حذر داشته است .

امام علی علیه السلام :خداوند سبحان ، ... جای بهانه ای برای شما نگذاشت و حجّت را بر شما تمام کرد و پیشاپیش ، شما را [از عذاب الهی] بیم داد و از عذابی سخت که پیش رو دارید ، هشدارتان داد . پس باقی مانده عمر خود را در یابید [و برای آخرت خویش ، کاری بکنید] .

.


ص: 182

عنه علیه السلام فی ذِکرِ المُلحِدینَ :اِحتَجَّ سُبحانَهُ عَلَیهِم وأَوضَحَ الحُجَّهَ ، وأَبانَ الدَّلیلَ ، وأَثبَتَ البُرهانَ عَلَیهِم مِن أنفُسِهِم ، ومِنَ الآفاقِ ومِنَ السَّماواتِ وَالأَرضِ ، بِمُشاهَدَهِ العِیانِ ، ودَلائِلِ البُرهانِ ، وأَوضَحَ البَیانَ ، فی تَنزیلِ القُرآنِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :مَن شَکَّ أو ظَنَّ فَأَقامَ عَلی أحَدِهِما أحبَطَ اللّهُ عَمَلَهُ ، إنَّ حُجّهَ اللّهِ هِیَ الحُجَّهُ الواضِحَهُ . (2)

عنه علیه السلام :یا مَن أهلَکَ بَعدَ البَیِّنَهِ ، وأَخَذَ بَعدَ قَطعِ المَعذِرَهِ ، وأَقامَ الحُجَّهَ ، ودَرَأَ (3) عَنِ القُلوبِ الشُّبهَهَ ، وأَقامَ الدَّلالَهَ ، وقادَ إلی مُعایَنَهِ الآیَهِ . (4)

مصباح المتهجّد فی تَسبیحِ یَومِ الخَمیسِ :سُبحانَکَ لا إلهَ إلّا أنتَ ، ما أوسَعَ حُجَّتَکَ ، وأَوضَحَ بُرهانَکَ ! (5)

4 / 2البُلوغُالکتاب« قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ » . (6)

.

1- .بحار الأنوار : ج 93 ص 34 نقلاً عن النعمانی فی تفسیره .
2- .الکافی : ج 2 ص 400 ح 8 عن المفضّل ، وسائل الشیعه : ج 18 ص 25 ح 33142 .
3- .دَرَأ : أی دَفَعَ ( النهایه : ج 2 ص 109 « درأ » ) .
4- .مهج الدعوات : ص 224 عن الربیع ، بحار الأنوار : ج 94 ص 274 ح1 .
5- .مصباح المتهجد : ص 488 ح 575 ، البلد الأمین : ص 140 کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 90 ص 213 ح 39 .
6- .الأنعام : 149 .

ص: 183



4 / 2 رسایی
امام علی علیه السلام در یادکرد از کفر ورزندگان به خدا و قیامت :خداوند سبحان ، برای آنانْ حجّت های روشن آورد و دلایل را بیان کرد و از وجود خودشان و از جهان بیرون و از آسمان ها و زمین ، از طریق مشاهده عینی و برهان های روشن ، برایشان برهان استوار آورد و در قرآن نازل شده ، همه چیز را برای آنان بیان کرد .

امام صادق علیه السلام :هر کس شک کند یا دچار گمان شود و بر یکی از آن دو بِایستد ، خداوند ، عمل او را باطل می گردانَد ؛ زیرا حجّت خدا ، حجّتی روشن است .

امام صادق علیه السلام :ای آن که بعد از بیان ، [بندگان گنهکار را] هلاک می کند و پس از گرفتن بهانه ها ، مؤاخذه می نماید و حجّت را تمام کرده ، شُبهه را از دل ها دور می سازد و راه را نشان داده ، به دیدن نشانه ، ره نمون شده است !

مصباح المتهجّد در تسبیح روز پنجشنبه :منزّهی تو ! معبودی جز تو نیست . وه که چه گسترده است ، حجّت تو ! و چه روشن است ، برهان تو!

4 / 2رساییقرآن«بگو : برهانِ رسا ، ویژه خداست و اگر [ خدا ] می خواست ، قطعاً همه شما را هدایت می کرد» .

.


ص: 184

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :اُوصیکُم عِبادَ اللّهِ ! بِتَقوَی اللّهِ الَّذی ضَرَبَ الأَمثالَ ... وآثَرَکُم بِالنِّعَمِ السَّوابِغِ ، وَالرِّفَدِ الرَّوافِغِ ، وأَنذَرَکُم بِالحُجَجِ البَوالِغِ . (1)

عنه علیه السلام :أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ اللّهَ حَلیمٌ ذو أناهٍ ، لا یَعجَلُ بِالعُقوبَهِ قَبلَ البَیِّنَهِ ، ولا یَأخُذُ المُذنِبَ عِندَ أوَّلِ وَهلَهٍ ، ولکِنَّهُ یَقبَلُ التَّوبَهَ ، ویَستَدیمُ الأَناهَ ، ویَرضی بِالإِنابَهِ (2) ، لِیَکونَ أعظَمَ لِلحُجَّهِ ، وأَبلَغَ فِی المَعذِرَهِ . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام مِن دُعائِهِ فی عیدِ الفِطرِ وَالجُمُعَهِ :لَم یَهِن عَلی طولِ مُدَّتِهِم سُلطانُکَ ، ولَم یَدحَض (4) لِتَرکِ مُعاجَلَتِهِم بُرهانُکَ ، حُجَّتُکَ قائِمَهٌ لا تُدحَضُ ، وسُلطانُکَ ثابِتٌ لا یَزولُ ، فَالوَیلُ الدّائِمُ لِمَن جَنَحَ (5) عَنکَ ، وَالخَیبَهُ الخاذِلَهُ لِمَن خابَ مِنکَ ، وَالشَّقاءُ الأَشقی لِمَنِ اغتَرَّ بِکَ ، ما أکثَرَ تَصَرُّفَهُ فی عَذابِکَ ، وما أطوَلَ تَرَدُّدَهُ فی عِقابِکَ ، وما أبعَدَ غایَتَهُ مِنَ الفَرَجِ ، وما أقنَطَهُ مِن سُهولَهِ المَخرَجِ ! عَدلاً مِن قَضائِکَ لا تَجورُ فیهِ ، وإنصافا مِن حُکمِکَ لا تَحیفُ عَلَیهِ ، فَقَد ظاهَرتَ الحُجَجَ ، وأَبلَیتَ الأَعذارَ ، وقَد تَقَدَّمتَ بِالوَعیدِ ، وتَلَطَّفتَ فِی التَّرغیبِ ، وضَرَبتَ الأَمثالَ ، وأَطَلتَ الإِمهالَ ، وأَخَّرتَ وأَنتَ مُستَطیعٌ لِلمُعاجَلَهِ ، وتَأَنَّیتَ وأَنتَ مَلیءٌ بِالمُبادَرَهِ ، لَم تَکُن أناتُکَ عَجزا ، ولا إمهالُکَ وَهنا ، ولا إمساکُکَ غَفلَهً ، ولَا انتِظارُکَ مُداراهً ، بَل لِتَکونَ حُجَّتُکَ أبلَغَ ، وکَرَمُکَ أکمَلَ ، وإحسانُکَ أوفی ، ونِعمَتُکَ أتَمَّ ، کُلُّ ذلِکَ کانَ ولَم تَزَل ، وهُوَ کائِنٌ ولا تَزالُ ، حُجَّتُکَ أجَلُّ مِن أن توصَفَ بِکُلِّها ، ومَجدُکَ أرفَعُ مِن أن تُحَدَّ بِکُنهِهِ ، ونِعمَتُکَ أکثَرُ مِن أن تُحصی بِأَسرِها ، وإحسانُکَ أکثَرُ مِن أن تُشکَرَ عَلی أقَلِّهِ . (6)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 83 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 441 ح 48 .
2- .الإنابَهُ : الرجوعُ إلی اللّه ، بالتوبَهِ ( النهایه : ج 5 ص 123 « نوب » ) .
3- .الغارات : ج 2 ص 403 عن کعب بن قعین ، بحار الأنوار : ج 34 ص 39 ح 906 ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 4 ص 49 عن کعب بن قعین .
4- .دَحَضَت : أی بطلت (المصباح المنیر : ص 190 «دحض») .
5- .جَنَح : أی مالَ ( مجمع البحرین : ج 1 ص 322 « جنح » ) .
6- .الصحیفه السجّادیه : ص 183 184 الدعاء 46 .

ص: 185

حدیثامام علی علیه السلام :سفارش می کنم شما را ای بندگان خدا به پروا از خدایی که نمونه ها آورد ... و نعمت های سرشار و عطاهای فراوانی به شما ارزانی داشت و با حجّت های رسا ، هشدارتان داد .

امام علی علیه السلام :امّا بعد ، همانا خداوند ، بردبار و شکیباست ، پیش از روشنگری به کیفر دادن نمی شتابد و گنهکار را در همان بار نخست ، مجازات نمی کند ؛ بلکه توبه را می پذیرد و بسی درنگ می کند و به بازگشت [بنده از گناه و باز آمدن به راه] ، رضایت می دهد تا حجّتش ، قوی تر و عذرش ، رساتر باشد .

امام زین العابدین علیه السلام از دعای ایشان در عید فطر و روز جمعه :از به درازا کشیدن زمان سرکشیِ سرکشان ، سلطنت تو سستی نمی گیرد و از این که در مجازات کردن آنانْ شتاب نکنی ، حجّت تو باطل نمی گردد . حجّت تو ، هماره ، بر پاست و بطلان نمی پذیرد و سلطنتت ، پیوسته بر جاست و زوال نمی گیرد . پس وایِ پاینده بر کسی است که از تو ، رُخ برتافته است و نومیدیِ شکننده ، برای کسی است که از تو نومید گردد و بدترین بدبختی ، برای کسی است که از تو غافل شود . چه بسیار کس که در عذاب تو ، دست و پا می زند ! و چه روزگارانِ درازی که در کیفر تو ، به سر می برد ! و چه دور است فاصله اش تا گشایش [و رفع گرفتاری] ! و چه نومید است از رهیدن به آسانی! و این همه ، از سرِ داوریِ عادلانه توست که در آن ، ستمی روا نمی داری ، و از روی حکمِ منصفانه توست که در آن ، از جاده عدالتْ بیرون نمی شوی ؛ چرا که تو حجّت ، از پشتِ حجّت آورده ای و عذرها را کهنه کرده ای [ ، از دیرباز ، هماره عذر و دلیل آورده ای] ، و پیشاپیش ، بیم داده ای و با لطافت ، تشویق کرده ای و مثال ها زده ای و مهلت های دراز داده ای و [مجازات و عذاب را] به تأخیر افکنده ای ، در حالی که می توانستی زود ، فرو گیری ، و درنگ ورزیده ای ، در صورتی که توانِ شتافتن را داشتی . نه درنگ کردنت ، از ناتوانی بوده ، نه مهلت دادنت از سرِ ضعف . نه خودداری کردنت ، از غفلت بوده ، نه انتظار کشیدنت ، ازروی مدارا ؛ بلکه [این همه ، برای آن بوده است] تا حجّتت ، رساتر باشد و کَرَمت ، کامل تر و احسانت ، جامع تر و لطف و نعمتت ، تمام تر ؛ و همه اینها پیوسته بوده و هست و خواهد بود . حجّت تو ، فراتر از آن است که همه اش به وصف در آید و عظمت تو ، بالاتر از آن است که بر کُنه آن ، توان رسید و نعمتت ، فراوان تر از آن است که تمام آن ، شمارش شود و احسانت ، افزون تر از آن است که کم ترین آن را سپاس توان گفت .

.


ص: 186

الإمام الکاظم علیه السلام :جَمیعُ اُمورِ الأَدیانِ أربَعَهٌ : أمرٌ لَا اختِلافَ فیهِ ، وهُوَ إجماعُ الاُمَّهِ عَلَی الضَّرورَهِ الَّتی یُضطَرُّونَ إلَیها ، وَالأَخبارُ المُجمَعُ عَلَیها وهِیَ الغایَهُ المَعروضُ عَلَیها کُلُّ شُبهَهٍ ، وَالمُستَنبَطُ مِنها کُلُّ حادِثَهٍ ، وأَمرٌ یَحتَمِلُ الشَّکَّ وَالإِنکارَ فَسَبیلُهُ استیضاحُ أهلِهِ لِمُنتَحِلیهِ بِحُجَّهٍ مِن کِتابِ اللّهِ مُجمَعٍ عَلی تَأویلِها ، وسُنَّهٍ مُجمَعٍ عَلَیها لَا اختِلافَ فیها ، أو قِیاسٍ تَعرِفُ العُقولُ عَدلَهُ ولا یَسَعُ خاصَّهَ الاُمَّهِ وعامَّتَهَا الشَّکُّ فیهِ وَالإِنکارُ لَهُ ، وهذانِ الأَمرانِ مِن أمرِ التَّوحیدِ فَما دُونَهُ وأَرشِ الخَدشِ فَما فَوقَهُ فَهذَا المَعروضُ الَّذییُعرَضُ عَلَیهِ أمرُ الدّینِ؛ فَما ثَبَتَ لَکَ بُرهانُهُ اصطَفَیتَهُ وما غَمَضَ عَلَیکَ صَوابُهُ نَفَیتَهُ . فَمَن أورَدَ واحِدَهً مِن هذِهِ الثَّلاثِ فَهِیَ الحُجَّهُ البالِغَهُ الَّتی بَیَّنَهَا اللّهُ فی قَولِهِ لِنَبِیِّهِ : «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ » (1) ، یَبلُغُ الحُجَّهُ البالِغَهُ الجاهِلَ فَیَعلَمُها بِجَهلِهِ ، کَما یَعلَمُهُ العالِمُ بِعِلمِهِ ؛ لِأَنَّ اللّهَ عَدلٌ لا یَجورُ ، یَحتَجُّ عَلی خَلقِهِ بِما یَعلَمونَ ، ویَدعوهُم إلی ما یَعرِفونَ لا إلی ما یَجهَلونَ ویُنکِرونَ . (2)

الإمام الرضا علیه السلام مِن دُعائِهِ فی قُنوتِهِ :یا مَن خَلَقَ فَرَزَقَ ، وأَلهَمَ فَأَنطَقَ ، وَابتَدَعَ فَشَرَعَ ، وعَلا فَارتَفَعَ ، وقَدَّرَ فَأَحسَنَ ، وصَوَّرَ فَأَتقَنَ ، وَاحتَجَّ (3) فَأَبلَغَ ، وأَنعَمَ فَأَسبَغَ ، وأَعطی فَأَجزَلَ . (4)

.

1- .الأنعام : 149 .
2- .تحف العقول : ص 407 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 239 ح 31 .
3- .فی المصدر : « وأجنح » وما فی المتن أثبتناه من بحار الأنوار .
4- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج2 ص173 ح1 عن عبدالسلام بن صالح الهروی ، بحار الأنوار : ج 85 ص258 ح3 .

ص: 187

امام کاظم علیه السلام :همه امور دین ، [در] چهار امر است : امری که در آن ، اختلافی نیست و آن ، اجماع امّت بر ضرورتی است که از آن ناگزیرند و اخباری که بر آنها اتّفاق صورت می گیرد و هدف نهایی است و هر شبهه ای با آنها سنجیده می شود و هر رُخداد تازه ای ، از آنها استنباط می گردد ؛ امری که محلّ شک و انکار است و راهش ، این است که از اهل (کارشناس) آن ، برای معتقدان به آن ، توضیح می خواهند تا با دلیلی از کتاب خدا که بر معنا و تفسیر آن ، اجماع است و با سنّتی که مقبول همگان است و اختلافی در آن نیست یا با قیاسی (برهانی عقلی) که خِردها ، درستیِ آن را می دانند ، و خواص و عوام امّت ، نتوانند در آن تردید کرده یا آن را انکار کنند ، آن امر را توضیح دهند . این دو امر ، (امور دین در اصول عقاید) ، از امر توحید به پایین را و [در فروع و احکام] از دیه یک خراش تا بالاتر را شامل می شوند . این است معیار و سنجه ای که امر دین ، با آن سنجیده می شود . پس هر چه برهانش برای تو ثابت شد ، آن را می پذیری ، و هر چه درستی اش بر تو پوشیده بود ، کنار می نهی . پس هر کس [برای اثبات درستی امری از امور دین] ، یکی از این سه [ ، یعنی قرآن ، سنّت و قیاس یا برهان عقلی ]را آورد ، آن ، همان حجّت رسایی است که خداوند ، آن را خطاب به پیامبرش بیان فرموده است که : «بگو : برهانِ رسا ، ویژه خداست و اگر [ خدا ]می خواست ، قطعاً همه شما را هدایت می کرد» . این حجّت رسا ، به نادان می رسد و با وجود نادانی خود ، آن را در می یابد ، چنان که دانا با دانش خود ، آن را می شناسد ؛ چرا که خدا ، عادل است و ستم نمی کند ، و بر خلق خویش ، به آنچه می دانند ، احتجاج می نماید ، و آنان را به آنچه می شناسند و درک می کنند ، فرا می خواند ، نه به آنچه نمی دانند و انکار می کنند .

امام رضا علیه السلام از دعای ایشان در قنوتش :ای آن که [آفریدگان را] آفرید و روزی داد ، و سخن گفتن را الهام فرمود ، و شریعت را بنا نهاد ، و خود ، بلندْمرتبه و رفعتْ جایگاه است ، و همه چیز را اندازه نیکو داد ، و استادانه صورتگری کرد ، و حجّت رسا آورد ، و نعمتِ سرشار بخشید ، و دَهِش بی شمار کرد .

.


ص: 188

الإمام الصادق علیه السلام وقَد سُئِلَ عَن قَولِهِ تَعالی : «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ » :إذا کانَ یَومُ القِیامَهِ قالَ اللّهُ تَعالی : أکنُتَ عالِما ؟ فَإِن قالَ : نَعَم ، قالَ لَهُ : أفَلا عَمِلتَ بِما عَلِمتَ ؟ وإن قالَ : کُنتُ جاهِلاً ، قالَ لَهُ : أفَلا تَعَلَّمتَ ؟ فَیَخصِمُهُ ، فَتِلکَ الحُجَّهُ البالِغَهُ للّهِِ عَزَّ وجَلَّ عَلی خَلقِهِ . (1)

تاریخ دمشق عن أبی الدرداء :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : کَیفَ أنتَ یا عُوَیمِرُ إذا قیلَ لَکَ یَومَ القِیامَهِ : أعَلِمتَ أم جَهِلتَ ؟ فَإِن قُلتَ : عَلِمتُ ، قیلَ لَکَ : فَماذا عَمِلتَ فیما عَلِمتَ ؟ وإن قُلتَ : جَهِلتُ ، قیلَ لَکَ : فَما کانَ عُذرُکَ فیما جَهِلتَ ؟ ألا تَعَلَّمتَ . (2)

4 / 3الشُّمولُالإمام الصادق علیه السلام :إذا نَظَرتَ فی جَمیعِ الأَشیاءِ لَم تَجِد أحَدا فی ضیقٍ ، ولَم تَجِد أحَدا إلّا وللّهِِ عَلَیهِ الحُجَّهُ . (3)

الأمالی للطوسی عن سفیان بن عیینه :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : ما مِن عَبدٍ إلّا وللّهِِ عَلَیهِ حُجَّهٌ ، إمّا فی ذَنبٍ اقتَرَفَهُ ، وإمّا فی نِعمَهٍ قَصَّرَ عَن شُکرِها . (4)

4 / 4الدَّوامُالإمام الصادق علیه السلام :عاشَ نوحٌ علیه السلام بَعدَ الطّوفانِ خَمسَمِئَهِ سَنَهٍ ، ثُمَّ أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا نوحُ ، إنَّهُ قَدِ انقَضَت نُبُوَّتُکَ وَاستَکمَلتَ أیّامَکَ ، فَانظُر إلَی الاِسمِ الأَکبَرِ ومیراثِ العِلمِ وآثارِ عِلمِ النُّبُوَّهِ الَّتی مَعَکَ فَادفَعها إلَی ابنِکَ سامٍ ، فَإِنّی لا أترُکُ الأَرضَ إلّا وفیها عالِمٌ تُعرَفُ بِهِ طاعَتی ، ویُعرَفُ بِهِ هُدایَ ، ویَکونُ نَجاهً فیما بَینَ مَقبِضِ النَّبِیِّ ومَبعَثِ النَّبِیِّ الآخَرِ ، ولَم أکُن أترُکُ النّاسَ بِغَیرِ حُجَّهٍ لی ، وداعٍ إلَیَّ ، وهادٍ إلی سَبیلی ، وعارِفٍ بِأَمری ، فَإِنّی قَد قَضَیتُ أن أجعَلَ لِکُلِّ قَومٍ هادِیا ، أهدی بِهِ السُّعَداءَ ، ویَکونُ حُجَّهً لی عَلَی الأَشقِیاءِ . (5)

.

1- .الأمالی للمفید : ص 292 ح 1 و ص 227 ح 6 ، الأمالی للطوسی : ص 9 ح 10 کلاهما نحوه وکلّها عن مسعده بن زیاد ، بحار الأنوار : ج 2 ص 29 ح 10 .
2- .تاریخ دمشق : ج 67 ص 181 ح 13541 و ج 48 ص 68 ح 10363 ، کنز العمّال : ج 10 ص 192 ح 29009 و ص 257 ح 29372 .
3- .الکافی : ج 1 ص 165 ح 4 ، المحاسن : ج 1 ص 369 ح 804 کلاهما عن حمزه بن الطیّار ، بحار الأنوار : ج 5 ص 301 ح 4 .
4- .الأمالی للطوسی : ص211 ح366، تنبیه الخواطر : ج2 ص170، بحار الأنوار : ج7 ص262 ح13.
5- .الکافی : ج 8 ص 285 ح 430 عن إسماعیل بن جابر .

ص: 189



4 / 3 فراگیری
4 / 4 استمرار
امام صادق علیه السلام در پاسخ پرسشی از این سخن خدای متعال : «بگو : برهانِ رسا ، ویژه خداست » :چون روز قیامت شود ، خدای متعال می فرماید : «آیا می دانستی؟» . اگر [بنده ]بگوید : «آری» ، خداوند به او می فرماید : «پس چرا به آنچه می دانستی ، عمل نکردی؟» و اگر بگوید : «نمی دانستم» ، به او می فرماید : «چرا نیاموختی؟» . بدین سان ، او را محکوم می کند . این است حجّت رسای خداوند عز و جل بر آفریدگانش .

تاریخ دمشق به نقل از ابو دَردا :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : «ای عُوَیمر! چگونه خواهی بود ، آن گاه که در روز قیامت به تو گفته شود : آیا می دانستی یا نمی دانستی؟ ؛ زیرا اگر بگویی : می دانستم ، به تو گفته می شود : پس در باره آنچه می دانستی ، چه عملکردی داری؟ و اگر بگویی : نمی دانستم ، به تو گفته می شود : چه عذری برای ندانستن داری؟ چرا نیاموختی؟ » .

4 / 3فراگیریامام صادق علیه السلام :اگر در همه چیز بنگری ، هیچ کس را در تنگنا نخواهی یافت ، و هیچ کس را نمی یابی ، مگر آن که خدا را بر او حجّت است .

الأمالی ، طوسی به نقل از سفیان بن عُیَینه :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : «هیچ بنده ای نیست ، مگر آن که خدا را بر او حجّت است ، چه در گناهی که مرتکب شده ، چه در نعمتی که از شکر آن ، فروگذار کرده است» .

4 / 4استمرارامام صادق علیه السلام :نوح علیه السلام بعد از توفان ، پانصد سال زندگی کرد . سپس جبرئیل علیه السلام نزد او آمد و گفت [ که خداوند می فرماید ] : ای نوح! نبوّتت ، تمام شد و عمرت به سر آمد . پس ، نام اکبر (اسم اعظم) و میراث علم و آثار علم نبوّت را که با خود داری ، به فرزندت سام ، تحویل ده ؛ زیرا من ، زمین را بدون عالِمی که به واسطه او دستورهای من دانسته و راهم شناخته شود و از درگذشت یک پیامبر تا بر انگیخته شدن پیامبرِ دیگر [مایه ]نجات باشد ، و مردم را بدون حجّتی از جانب خود ، رها نمی کنم و کسی که به من دعوت کند و به راه من ، ره نمون شود و فرمان مرا بشناسد ، وا نمی گذارم ؛ زیرا من حکم کرده ام که برای هر قومی ، راه نمایی قرار دهم تا به وسیله او ، نیک بختان را هدایت کنم و حجّت من بر شوربختان باشد .

.


ص: 190

الإمام علیّ علیه السلام فی إرسالِ اللّهِ تَعالَی الحُجَجَ إلی خَلقِهِ :اِختارَ آدَمَ علیه السلام ... فَأَهبَطَهُ بَعدَ التَّوبَهِ لِیَعمُرَ أرضَهُ بِنَسلِهِ ، ولِیُقیمَ الحُجَّهَ بِهِ عَلی عِبادِهِ . ولَم یُخلِهِم بَعدَ أن قَبَضَهُ ، مِمّا یُؤَکِّدُ عَلَیهِم حُجَّهَ رُبوبِیَّتِهِ ، ویَصِلُ بَینَهُم وبَینَ مَعرِفَتِهِ ، بَل تَعاهَدَهُم بِالحُجَجِ عَلی ألسُنِ الخِیَرَهِ مِن أنبِیائِهِ ، ومُتَحَمِّلی وَدائِعِ رِسالاتِهِ ، قَرنا فَقَرنا حَتّی تَمَّت بِنَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله حُجَّتُهُ ، وبَلَغَ المَقطَعَ عُذرُهُ ونُذُرُهُ . (1)

عنه علیه السلام :اِصطَفی سُبحانَهُ مِن وَلَدِهِ [آدَمَ علیه السلام ] أنبِیاءَ أخَذَ عَلَی الوَحیِ میثاقَهُم ، وعَلی تَبلیغِ الرِّسالَهِ أمانَتَهُم ، لَمّا بَدَّلَ أکثَرُ خَلقِهِ عَهدَ اللّهِ إلَیهِم فَجَهِلوا حَقَّهُ ، وَاتَّخَذُوا الأَندادَ مَعَهُ ، وَاجتالَتهُمُ (2) الشَّیاطینُ عَن مَعرِفَتِهِ ، وَاقتَطَعَتهُم عَن عِبادَتِهِ . فَبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ ، وواتَرَ إلَیهِم أنبِیاءَهُ ، لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ ، ویُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، ویَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ ، ویُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقولِ ، ویُروهُم آیاتِ المَقدِرَهِ مِن سَقفٍ فَوقَهُم مَرفوعٍ ، ومِهادٍ تَحتَهُم مَوضوعٍ ، ومَعایِشَ تُحییهِم ، وآجالٍ تُفنیهِم ، وأَوصابٍ (3) تُهرِمُهُم ، وأَحداثٍ تَتابَعُ عَلَیهِم . ولَم یُخلِ اللّهُ سُبحانَهُ خَلقَهُ مِن نَبِیٍّ مُرسَلٍ ، أو کِتابٍ مُنزَلٍ ، أو حُجَّهٍ لازِمَهٍ ، أو مَحَجَّهٍ قائِمَهٍ . رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِم قِلَّهُ عَدَدِهِم ، ولا کَثرَهُ المُکَذِّبینَ لَهُم ، مِن سابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَن بَعدَهُ ، أو غابِرٍ عَرَّفَهُ مَن قَبلَهُ ، عَلی ذلِکَ نَسَلَتِ القُرونُ ، ومَضَتِ الدُّهورُ ، وسَلَفَتِ الآباءُ ، وخَلَفَتِ الأَبناءُ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 91 ، بحار الأنوار : ج 57 ص 112 ح 90 .
2- .فاجتالَتهُم الشیاطینُ : أی استخفّتهم فجالوا معهم فی الضلال ( النهایه : ج 1 ص 317 « جول » ) .
3- .الوَصَبُ : المَرضُ والجمع أوصاب ( مجمع البحرین : ج 3 ص 1940 « وصب » ) .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، بحار الأنوار : ج 11 ص 60 ح 70 .

ص: 191

امام علی علیه السلام در باره حجّت فرستادنِ خدای متعال به سوی خلقش :آدم علیه السلام را برگزید ... و او را ، پس از توبه ، به زمینْ فرو فرستاد تا زمینش را با نسل او ، آباد گردانَد و به واسطه او ، بر بندگانش حجّت آورد و پس از آن که جان او را ستانْد ، آنان را از وجود آنچه حجّت پروردگاری اش را بر آنان استوار سازد و ایشان را به شناخت او برساند ، خالی نگذاشت ؛ بلکه در هر قرنی و نسلی ، با حجّت ها و برهان هایی که از زبان پیامبران برگزیده و امانتداران پیام هایش فرستاد ، به مردم رسیدگی کرد تا این که حجّت او به پیامبر ما محمّد صلی الله علیه و آله ختم شد و حجّت ها و هشدارهایش به پایان کار رسید .

امام علی علیه السلام :خدای سبحان ، از فرزندان او (آدم علیه السلام ) ، پیامبرانی را برگزید و آنان را پیماندار وحی و امانتدار رساندن پیام [خویش] قرار داد ، در آن هنگام که بیشتر خلایق ، پیمانِ خدا را پای مال کردند و حقّ او را نشناختند و برایش شریک گرفتند و اهریمنان ، ایشان را از شناخت حق ، روی گردان ساختند و از بندگی او ، جدایشان کردند . پس خداوند ، فرستادگان خود را در میان آنان بر انگیخت و پیامبرانش را پیاپی ، به سوی ایشان فرستاد تا از آنان بخواهند تا پیمان الهی را که در فطرت ایشان بود ، ادا کنند و نعمت های فراموش شده اش را به یادشان آورند و با رساندن [پیام الهی] ، حجّت را برایشان تمام کنند و خِردهای نهفته شان را پدیدار سازند و نشانه های قدرت [خویش] را نشانشان دهد ؛ از بامِ بلندِ فرازِ سرشان گرفته تا بسترِ گسترده زیر پایشان ، و [مایه های] زندگی و حیاتشان ، و اجل هایی که نابودشان می کند و بیماری هایی که پیر و فرستوده شان می سازد و پیشامدهایی که پیاپی ، بر آنان می رسد . خدای سبحان ، آفریدگان خود را از پیامبری مُرسَل یا کتابی آسمانی یا حجّتی مُتقَن یا راهی پایدار ، بی بهره نگذاشت ؛ فرستادگانی که نه اندک بودنِ شمارشان ، آنان را [از ادای رسالتشان] سست کرد ، نه فراوانیِ تکذیب کنندگانشان . برای پیامبرِ پیشین ، نام پیامبرِ پس از او برده می شد و پیامبر گذشته ، پیامبر آینده را معرّفی می کرد . بدین سان ، نسل ها گذشت و روزگاران ، سپری شد و پدران رفتند و پسران ، جای آنان را گرفتند .

.


ص: 192

عنه علیه السلام :لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِِ بِحُجَّهٍ ، إما ظاهِرا مَشهورا ، وإمّا خائِفا (1) مَغمورا ؛ لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَیِّناتُهُ . (2)

الإمام الباقر علیه السلام لِأَبی خالِدٍ الکُناسِیِّ :لَیسَ تَبقَی الأَرضُ یا أبا خالِدٍ یَوما واحِدا بِغَیرِ حُجَّهٍ للّهِِ عَلَی النّاسِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :الحُجَّهُ قَبلَ الخَلقِ ، ومَعَ الخَلقِ ، وبَعدَ الخَلقِ . (4)

راجع : هذه الموسوعه : ج 6 ص 238 (الإمامه / استمرار الإمامه) .

.

1- .فی الأمالی للطوسی : « مستترا » بدل « خائفا » .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 147 ، الأمالی للطوسی : ص 21 ح 23 عن کمیل ، بحار الأنوار : ج 23 ص 20 ح 16 نقلاً عن تفسیر القمّی .
3- .الکافی : ج 1 ص 383 ح 1 عن یزید الکنّاسی ، بحار الأنوار : ج 38 ص 318 ح 26 نقلاً عن قصص الأنبیاء .
4- .الکافی : ج 1 ص 177 ح 4 ، بصائر الدرجات : ص 487 ح 1 کلاهما عن أبان بن تغلب ، بحار الأنوار : ج 23 ص 38 ح 66 .

ص: 193

امام علی علیه السلام :زمین ، از کسی که حجّت خدا را بر پا دارد ، خواه آشکار و شناخته یا بیمناک و گم نام ، خالی نمی مانَد تا آن که حجّت ها و گواه های خدا از بین نرود .

امام باقر علیه السلام به ابو خالد کُناسی :ای ابو خالد! زمین ، حتّی یک روز ، بدون حجّت خدا بر مردم ، باقی نمی مانَد . (1)

امام صادق علیه السلام :حجّت [خدا] ، پیش از خلق بوده و با خلق هست و پس از خلق نیز خواهد بود .

ر . ک : همین دانش نامه : ج 6 ص 239 (فصل سوم : تداوم جریان امامت) .

.

1- .یا : زمین ، بدون حجّت خدا بر مردم ، حتّی یک روز هم باقی نمی مانَد .

ص: 194

. .


ص: 195



37 . بَسمَله

اشاره

37 . بَسمَلهدرآمدفصل یکم : تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم»فصل دوم : ویژگی های (بسم اللّه الرحمن الرحیم)فصل سوم : جایگاه های ذکر (بسم اللّه )فصل چهارم : آثار «بسم اللّه »فصل پنجم : آداب «بسم اللّه الرحمن الرحیم»

.


ص: 196



درآمد

بَسْمَله ، در لغت

اشاره

درآمدبَسْمَله ، در لغتواژه «بَسْمَله» ، مصدری است که از جمله «بسم اللّه الرحمن الرحیم» گرفته شده است و به همین جهت ، به آن ، مصدر جعلی یا مَنحوت گفته می شود ؛ مانند «حَوقَله» که مصدر جعلی «لا حول و لا قوّه إلّا بِاللّه » است و «هَیلَله» که مصدر جعلی «لا إله إلّا اللّه » است . بنا بر این ، معنای کلمه «بسمله» ، گفتن یا نوشتنِ ذکر «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است . ابن سِکّیت می گوید : یُقالُ : قَد أکثَرتُ مِنَ البَسمَلَهِ ، إذا أکثَرَ مِن قَولِهِ «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ» . (1) گفته می شود : «من بسمله را افزودم» ؛ یعنی : «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را بسیار گفتم . امّا مقصود ما از «بَسمَله» در این مجال ، اشاره به متونی است که در باره تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و ویژگی ها ، فضائل ، کاربردها و آداب گفتن این ذکر مبارک ، وارد شده است . البته پیش از آن ، توجّه به این نکات ، سودمند است :

.

1- .ترتیب إصلاح المنطق : ص 78 .

ص: 197



1 . معنای «اسم»

2 . فرق اسم و صفت

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند عزّوجلّ

1 . معنای «اسم»در باره ریشه واژه «اسم» ، اختلاف نظر وجود دارد . برخی آن را برگرفته از «وَسْم» به معنای علامت می دانند و برخی آن را مشتق از «سُمُوّ» به معنای علوّ و رفعت گفته اند ؛ ولی با این وصف ، می پذیرند که از لحاظ معنای لغوی به مفهوم نشانه است . (1)

2 . فرق اسم و صفتصفت ، دو معنا دارد . گاه به معنای مصدر «وصف» است و گاه به معنای اسم مصدر ، یعنی علامت و نشانه ای که یکی از ویژگی های موصوف را بیان می کند . بنا بر معنای دوم ، اسم و صفت ، هر دو به معنای علامت و نشانه مسمّا و موصوف اند و تنها تفاوت آنها این است که اسم ، شامل هر گونه علامتی می شود ؛ امّا صفت ، علامتی خاصّ است و در اصطلاح ، نسبت میان آنها ، عموم و خصوصِ مطلق است ؛ یعنی هر صفتی ، اسم نیز هست ؛ ولی هر اسمی ، صفت نیست . مثلاً «زید» اسم است ، ولی صفت نیست ؛ لیکن «عالم» ، هم اسم است و هم صفت .

3 . اتّحاد اسم و صفت در باره خداوند عز و جلدر احادیث اسلامی ، اسم و صفت ، در مورد خداوند متعال ، یک معنا دارند . برای مثال «سمیع» و «بصیر» در برخی از احادیث ، به عنوان صفت آمده اند (2) و در برخی از احادیث ، به عنوان اسم (3) و برخی از احادیث نیز تصریح می کنند که اسما و صفات خداوند ، تفاوتی ندارند ، چنان که از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود :

.

1- .ر . ک : الإنصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین : ج 6 ص 16 ، المصباح المنیر : ص 290 ، لسان العرب : ج 14 ص 401 ، مشکل إعراب القرآن : ج 10 ص 6 .
2- .التوحید : ص 146 ح 14 .
3- .التوحید : ص 187 .

ص: 198



4 . معنای اَسما و صفات الهی

إنَّ الأَسماءَ صِفاتٌ وَصَفَ بِها نَفسَهُ . (1) نام ها[ ی خدا ] ، صفاتی هستند که خداوند ، با آنها خود را وصف کرده است . امام رضا علیه السلام نیز در پاسخ محمّد بن سنان که از «اسم» پرسیده بود ، فرمود : صِفَهٌ لِمَوصوفٍ (2) . (3) صفتی است برای یک موصوف . بر این اساس ، از منظر احادیث اسلامی ، همه نام های خداوند (اَسماءُ اللّه ) ، صفات اویند و همه صفات خداوند ، نام های او . به سخن دیگر ، ظاهرا خداوند متعال ، اسم جامد و غیر مشتقّی که فقط علامت باشد ، ندارد و در همه اسمای او ، صفتی از صفات الهی لحاظ شده و حتّی نام «اللّه » ، ریشه اشتقاق دارد . (4)

4 . معنای اَسما و صفات الهینکته بسیار دقیقی که در احادیث اهل بیت علیهم السلام در تبیین معنای اسما و صفات الهی آمده ، این است که آنها هویّتی جدا از ذات مقدّس الهی ندارند ، چنان که از امام رضا علیه السلام روایت شده که فرمود : أسماؤُهُ تَعبیرٌ ، وَ أفعالُهُ تَفهیمٌ ، وَ ذاتُهُ حَقیقَهٌ . (5) نام های او ، برای بیان است و افعالش ، برای فهماندن است و ذاتش ، حقیقت است .

.

1- .ر . ک : ص 204 ح 2 .
2- .علّامه مجلسی می گوید : جمله «صفتی است برای یک موصوف» ؛ یعنی نشانه و علامتی است که بر یک ذات ، دلالت می کند . پس اسم ، غیر از ذات است . یا به این معناست که : نام های خداوند متعال ، دلالت بر صفاتی دارند که بر او صدق می کنند . یا مراد از اسم در این جا ، همان است که پیش تر بدان اشاره کردیم ؛ یعنی مفهوم کلّی ای که لفظ برای آن وضع می شود (مرآه العقول : ج2 ص 31) .
3- .ر . ک : ص 204 ح 1 .
4- .ر . ک : ص 207 ح 3 .
5- .ر . ک : ص 208 ح 6 .

ص: 199



5 . معنای ذکر «بسم اللَّه»

همچنین امام رضا علیه السلام می فرماید : الاِسمُ غَیرُ المُسَمّی ، فَمَن عَبَدَ الاِسمَ دونَ المَعنی فَقَد کَفَرَ وَ لَم یَعبُد شَیئا ، وَ مَن عَبَدَ الاِسمَ وَ المَعنی فَقَد کَفَر وَ عَبَدَ اثنَینِ ، وَ مَن عَبَدَ المَعنی دونَ الاِسمِ فَذاکَ التَّوحیدُ . (1) نام ، غیر از ناموَر است . پس هر که نام را بپرستد ، نه معنا را ، او کافر است و چیزی را نپرستیده است ، و هر که نام و معنا را بپرستد ، او کافر است و دو چیز را پرستیده است ، و هر که معنا را بپرستد ، نه نام را ، اینْ یکتاپرستی است . بنا بر این ، استعمال اسمای الهی ، از یک سو نباید فاقد مفهوم و معنا باشد تا موجب تعطیل معرفت خداوند متعال گردد ، چنان که از سوی دیگر ، نباید برای آنها مفهومی جدا از ذات باری تعالی ، تصوّر کرد تا به تشبیه و شرکْ منتهی گردد ؛ بلکه اسما و صفات الهی ، چیزی جز تعبیر از ذات واجد همه کمالات و فاقد تمام کاستی ها نیستند .

5 . معنای ذکر «بسم اللّه »بر پایه آنچه شیخ صدوق در تفسیر «بسم اللّه الرحمن الرحیم» از امام رضا علیه السلام روایت کرده است ، ذکر «بسم اللّه » ، در حقیقت ، به معنای «نشان بندگی خدا را بر خود گذاشتن» است . متن روایت ، چنین است : مَعنی قَولِ القائِلِ : «بِسمِ اللّهِ» ، أی أسِمُ عَلی نَفسی سِمَهً مِن سِماتِ اللّهِ عز و جل وَ هِیَ العِبادَهُ . (2) وقتی گوینده می گوید : «به نام خدا» ، یعنی : نشان و داغی از نشان ها و داغ های خداوند عز و جل را بر خود می نهم که همان بندگی باشد .

.

1- .ر . ک : ص 206 ح 3 .
2- .ر . ک : ص 216 ح 10 .

ص: 200

این تفسیر زیبا و دقیق ، بدان معناست که تنها کسی می تواند در گفتن این ذکر ، هنگام انجام دادن کارها صادق باشد که حقیقتا خود را مستقل نداند ، بلکه بنده خدا بداند ؛ چرا که این ذکر ، نشانه بندگی است . به تعبیر دیگر ، کسی می تواند صادقانه «بسم اللّه » بگوید که باور کرده باشد هیچ توان و نیرویی برای انجام دادن کار ، جز از جانب خداوند متعال نیست : «و لا حول و لا قوّه إلّا بِاللّه » . چنین کسی به بیان منقول از امیر مؤمنان در تفسیر «بسم اللّه » ، می تواند بگوید : بِهذَا الإِسمِ أعمَلُ هذَا العَمَلَ . (1) با این نام ، این کار را به انجام می رسانم . امّا کسی که برای خداوند متعال ، در کار خود ، نقشی قائل نیست ، نمی تواند علامت بندگی بر خود بگذارد و ذکر شریف «بسم اللّه » را صادقانه بر زبان ، جاری سازد . گفتنی است که در برخی از منابع ، در تفسیر «بسم اللّه » از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود : لَو شِئتُ لَأَوقَرتُ سَبعینَ بَعیرا مِن باءِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» . (2) اگر می خواستم ، هفتاد شتر را از تفسیر بای «بسم اللّه الرحمن الرحیم» ، بار می کردم . امّا در برخی روایات ، به جای «مِن باء بسم اللّه الرحمن الرحیم» ، عبارت «فی تفسیر فاتحه الکتاب» (3) آمده است که در این صورت ، ارتباطی با این بحث ندارد ؛

.

1- .ر . ک : ص 216 ح 11 .
2- .عوالی اللّالی : ج 4 ص 102 ح 150 ، إحقاق الحقّ : ج 7 ص 595 (به نقل از شعرانی در لطائف المنن ، که در آن آمده : «... لکم ثمانین بعیرا من معنی الباء» .
3- .المناقب ، ابن شهرآشوب : ج 2 ص 43